بعد از شام، در اتاقم مشرف به خیابان کاتینا، به انتظار پایل نشستم. گفته بود: «حداکثر تا ساعت ده خواهم آمد» و وقتی ساعت زنگ نیمشب را نواخت، دیگر نمیتوانستم آرام بگیرم و رفتم پائین به خیابان. عدهای پیرزن با شلوارهای سیاه روی پاگرد چمباتمه نشسته بودند. ماه فوریه بود، گمان میکنم گرمشان شده بود. رانندهء سهچرخهای پائی آهسته پا میزد و بهسوی رودخانه میرفت. چراغهای محلی که هواپیماهای امریکائی را در آن تخلیه میکردند روشن بود، اما هیچ جا در آن خیابان دراز اثری از پایل بچشم نمیخورد.
بخود گفتم شک نیست که به دلیلی در سفارت امریکا معطل شده است، اما در این صورت یقینا به رستوران تلفن میکرد زیرا در رعایت اینگونه نکات بسیار دقیق و مبادی آداب بود. همینکه چرخیدم تا به ساختمان برگردم، دیدم دختری کنار در همسایه منتظر ایستاده است. چهرهاش را نمیتوانستم ببینم اما شلوار سفید ابریشمی و پیراهن بلند گلدارش دیده میشد. شناختم کیست. بارها همین جا و سر همین ساعت در گذشته به انتظار من ایستاده بود که به خانه برگردم.
صدا زدم: «فوئونگ». فوئونگ یعنی ققنوس اما این روزها دیگر هیچ چیز افسانهای نیست و هیچ چیز دوباره از خاکستر خود بر نمیخیزد…
■ آمریکایی آرام
• گراهام گرین
• ترجمه عزتالله فولادوند
• انتشارات خوارزمی
◄ اولین اقتباس سینمایی از کتاب آمریکایی آرام، در سال ۱۹۵۷ به کارگردانی به کارگردانی جوزف ال. منکیهویچ:
◄ اقتباس سینمایی از کتاب آمریکایی آرام، در سال ۲۰۰۲ به کارگردانی به کارگردانی فیلیپ نویس: