از پی هفت سال خشکسالی، اینک دیوانه سه روز بود مدام میبارید و طوبی با جارو به جان حوض افتاده بود تا لجن چسبانک و خشکیده هفت سال را از دیوارههایش بتراشد و سطل آب را به پاشویه بریزد تا به باغچه برود و باغچه را پر کند، و خاک، خاک تشنه در اسارت رویای آب اینک در رحمت آب غرق شود. دو زن حاج مصطفی از پشت پنجره به ادامه ...
مادرم گفت: «میخواهم یک چیزی بهت بگم که نباید به کسی بگی. در چین پدرت یک خواهر داشت که خودکشی کرد. خودشو انداخت تو چاه مزرعه. ما همیشه می گیم پدرت فقط برادر داشت چون مثل اینه که اون خواهره هرگز به دنیا نیومده باشه.» «در سال ۱۹۲۴ چندروز بعد از این که دهکدهء ما برای هفده نفر جان به سرعت جشن عروسی گرفت – تا مطمئن که جونهایی که ادامه ...
آقای جوزف گیبن رات، مباشر و دلال، هیچگونه ویژگی خاص یا امتیازی که او را از دیگر همشهریانش متمایز کند نداشت، او هم مانند دیگران از بدنی سالم و تنومند برخوردار بود و استعداد نسبتا خوبی در رابطه با کارش داشت. علاقه و احترام خاصی برای پول قائل بود، خانه کوچک شخصی با یک باغ و یک آرامگاه خانوادگی در گورستان، اگرچه وابستگی مختصری به کلیسا داشت با اینحال کم ادامه ...