پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘بنگاه ترجمه و نشر کتاب’

الن دین گفت: قبل از آنکه در «ثراشکراس گرنج» زندگی کنم تقریبا همیشه در واترینگ هایتز روزگار میگذراندم. زیرا از زمان کودکی آقای هیندلی ارنشاو مادرم پرستار مخصوص او بود من هم معمولا با بچه‌ها، هیندلی و کاترین بازی میکردم. بعضی اوقات هم در مزرعه کارهایی را که بمن رجوع میشد انجام میدادم. گمان میکنم یک صبح زیبای تابستان سال ۱۷۷۱ در فصل درو، آقای ارنشاو ارباب پیر در حلیکه   ادامه ...

امیلی برونته بنگاه ترجمه و نشر کتاب فریده قرجه‌داغی (مترجم) کتاب غیرایرانی

ترز عزیز! (چون به من اجازه می‌دهید که شما را مادموازل خطاب نکنم) به قول دوست ما برنار، در عالم هنر خبر مهمی از من بشنوید. عجبا! به سجع درآمد، لیکن آنچه نبه سجع در می‌آید، نه به عقل راست، ماجرایی است که هم‌اکنون برای شما حکایت خوام کرد. پیش خود مجسم کنید که دیروز، پس از آنکه با ملاقات خود مزاحمتان شدم، در بازگشت به خانه با یک «میلورد»   ادامه ...

احمد سمیعی (مترجم) بنگاه ترجمه و نشر کتاب ژرژ ساند کتاب غیرایرانی

در یکی از روزهای بهار، از نگهبانی خندق پر از آب دور قصر و قلعهء «تانستال» در ساعتی غیرمعمول صدای زنگ کلیسا بگوش رسید. تمام مردم در مزرعه‌ها و جنگلها دست از کار و بار خود کشیدند و بطرف محل نگهبانی روی آوردند. دهکدهء تانستال بهمان وضعی که در سال ۱۴۵۶ میلادی بود اکنون هم باقی است. دارای بیست خانهء کوچک و بزرگ است که تمام آنها در درهء سبز   ادامه ...

بنگاه ترجمه و نشر کتاب رابرت لویی استیونسن فریده قرجه‌داغی (مترجم) کتاب غیرایرانی