پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘لئو تولستوی’

ماتم مرگ مادرم را داشتم که پاییز مرده بود و تمام زمستان را در روستا مانده بودیم، تنها با کاتیا و سونیا. کاتیا دوست قدیمی خانوادهءمان بود و پرستار ما، که هردومان را بزرگ کرده بود و من از وقتی چیزی به یاد داشتم او را در کنار خود دیده و دوستش داشته بودم. سونیا خواهر کوچکم بود. زمستان در خانه‌ی قدیمی ما، در روستای پاکروسکایا، غم‌انگیز و سیاه بود.   ادامه ...

سروش حبیبی (مترجم) کتاب غیرایرانی لئو تولستوی نشر چشمه

– خوب، پرنس عزیز، جنووا و لوکا دیگر چیزی جز تیول و املاک خانواده بوئوناپارته نیستند. خیر، به شما بگویم که اگر اینجا جلو من تایید نکنید که جنگ در پیش است، و همچنان به خود اجازه دهید که همه رسوایی‌های این دجال را (باور کنید که به این معنی اعتقاد دارم) رفع و رجوع کنید دیگر نه من و نه شما. دیگر نه دوست منید و نه به قول   ادامه ...

انتشارات نیلوفر سروش حبیبی (مترجم) کتاب غیرایرانی لئو تولستوی

در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانواده‌ی ملوینسکی دادستان و اعضای دادگاه طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یکورویچ شبک گرد آمده بودند و بحث به پرونده‌ی پر سر و صدای کراسوسکی کشیده بود. فیودور واسیلی‌یویچ با حرارت بسیار می‌کوشید ثابت کند که دادگاه صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد و ایوان یکورویچ سر حرف خود پافشاری می‌کرد که دارد. اما پیوتر ایوانویچ که   ادامه ...

سروش حبیبی (مترجم) کتاب غیرایرانی لئو تولستوی نشر چشمه

زمستان یکی از سالهای ۷۰ و فردای عید «نیکلای مقدس« بود. جشنی در کلیسای بخش برگزار شده بود و بازرگانان معتبری مانند « واسیلی آندره‌ایچ برخونوف»، عضو اتحادیهء دوّم، نمی‌توانست در آن حضور نداشته باشد. می‌بایست به کلیسا می‌رفت، چون مسئول آنجا بود و لازم بود در خانهء خود ضیافتی بدهد و از دوستان و خویشان پذیرایی کند. اما دیگر آخرین میمهانان نیز رفته بودند و واسیلی آندره‌ایچ در دَم   ادامه ...

کتاب غیرایرانی لئو تولستوی مهران محبوبی (مترجم) نشر ارغنون

صدها هزار انسان در محدوده‌ای ناچیز گرد آمده، در چهرهء طبیعت دست می‌برند و خاک را با سنگ می‌پوشانند، امّا دانه ها به هنگام جوانه می‌زنند و سبزه‌ها از رستن باز نمی‌مانند. با آن که هوا را به دودِ زغال و نفت می‌آلایند و درختان را از ریشه درمی‌آورند و پرندگان و جانوران را به دوردست‌ها می‌رانند، باز بهار فرا می‌رسد، از صحراها می‌گذرد و به شهرها راه می‌یابد. با   ادامه ...

کتاب غیرایرانی لئو تولستوی محمد مجلسی (مترجم) نشر دنیای نو