گرومب گرومب! بادابوووم… ویرانی عظیم!… سرتاسر خیابان کنارهء رودخانه میشود خرابه!… همه شهر اورلئان زیر و رو میشود و توی گرانکافه صدای رعد… یک میز کوچک پر میزند و هوا را میشکافد!… پرندهء مرمری! … میچرخد و میزند و پنجرهء رو به رو را هزار تکهء ریزریز میکند! … همه اثاثه کلهپا میشود و از در و پنجرهها میزند بیرون و مثل باران آتش پخش میشود! پل محکم استوار، دوازده طاقی، تلوتلو میخورد و با یک حرکت میافتد روی شنهای رودخانه! گل و لای رودخانه میپاشد همه طرف!… غرق و مالامال لجن میشود تودهء جمعیتی که نعره میکشد و خفه میشود و از دیواره پل سرریز میکند!… وانفسایی است…
■ دسته دلقکها
• لویی فردینان سلین
• ترجمه مهدی سحابی
• نشر مرکز