پنج سطر

از هر کتاب

عمویم جمشیدخان

در اوایل سال ۱۹۷۹ که جمشیدخان برای نخستین‌بار دستگیر شد، هفده‌ساله بود. آن روزها بعثی‌ها در سرتاسر خاک عراق، بنای تعقیب و دستگیری و شکنجه‌ی چپ‌ها را گذاشته بودند… چپ‌هایی که کمی پیش‌تر، از هم‌پیمانان اصلی «انقلاب و رهبری آن» به شمار می‌آمدند.
هیچ‌کدام از ما به درستی نمی‌دانیم که جمشیدخان کی و چگونه به جمع چپ‌ها پیوسته بود، به‌ویژه که در ایل و تبار ما تاکنون کسی چپ نشده بود… گویا جمشیدخان در برابر شکنجه‌ها و آزارهای زندان، مقاومت بسیاری از خود نشان می‌دهد، طوریکه جلادان رژیم با دیدن این شجاعت افسانه‌ای، برای گرفتن اعتراف از او هرروز روش‌های تازه‌تری را به آزمایش می‌گذارند، بی‌آن‌که به چیزی دست یابند. بعثیان جمشیدخان را مدتی در زندان‌های معروف و هولناک عراق می‌گردانند. به نظر می‌رسد که دلیل اصلی ضعیف‌شدن جثه‌ی جمشیدخان و از دست‌دادن وزنش، به همین موضوع شکنجه و گرسنگی بی‌امان در زندان‌های مختلف برگردد. هم‌بندهای جمشیدخان از کاهش نامعمول و ناگهانی وزن او سخن می‌گویند….

■ عمویم جمشیدخان، مردی که باد همواره او را با خود می‌برد

• بختیار علی
• ترجمه رضا کریم‌مجاور
• انتشارات افراز

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات افراز, بختیار علی, رضا کریم‌مجاور (مترجم), کتاب غیرایرانی