پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘ارنست همینگوی’

قطار راه‌آهن از روی تپه‌ای گذشت و از سرپیچی که در آنجا بود عبور کرد و ناپدید گشت. نیک روی مقداری پارچه کتانبی که در پشت ماشین باری بود دراز کشیده بود و مشغول استراحت کردن بود. راننده ماشین باری از آن پیاده شد و نیک را صدا زد. آنجا شهری به چشم نمی‌خورد و تنها چیزی که در آنجا وجود داشت ریلهای راه‌آهن و علفهایی بود که سوخته بودند.   ادامه ...

ارنست همینگوی انتشارات طاهری کتاب غیرایرانی کیوان اسلامی (مترجم)

نشسته بودم توی کمینگاهی که شکارپیان واندر اوبو کنار نمک‌لیس با شاخ و برگ درختان ساخته بودند که صدای کامیون را شنیدیم. اول خیلی دور بود و کسی نمی‌دانست چه صدایی‌ست. بعد صدا برید و ما خداخدا کدیم چیزینباشد، یا فقط باد باشد. بعد کم کم نزدیک شد، و دیگر حرف نداشت، بلندتر و بلندتر، تا با سر و صدای گوشخراش و بلند انفجارهای نامنظم از پشت سر ما رد   ادامه ...

ارنست همینگوی انتشارات دوست رضا قیصریه (مترجم) کتاب غیرایرانی

دوساعت پیش از بالاآمدن آفتاب حرکت کردند، و در اول کار احتیاج نداشتند یخ را در ترعه بشکنند زیرا که پیشتر از آنها قایق رفته بود. در هر قایق، در تاریکی، به طوریکه او را نمی‌شد دید، اما صدایش شنیده می‌شد تیربان در عقب ایستاده بود و پاروی بلندش را در دست داشت. تیرانداز روی چهارپایه تیراندازی که بر سر یک جعبه، که محتوی ناهار او و فشنگ بود نشسته   ادامه ...

ارنست همینگوی پرویز داریوش (مترجم) سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی

کف جنگل روی برگهای سوزنی خرمایی‌رنگ کاج دراز کشیده و چانه‌اش را بر دستهای تا شده‌اش گذاشته بود. بر فراز جنگل باد بر سر درختان کاج می‌وزید. دامنه کوه در آن نقطه که او قرار داشت دارای شیب ملایمی بود، اما پایین‌تر از آن شیب تندتر می‌شد و او سیاهی جاده قیراندود را که در گردنه می‌پیچید می‌دید. همراه جاده رودخانه‌ای جریان داشت و پایین گردنه اره‌خانه‌ای را در کنار   ادامه ...

ارنست همینگوی علی سلیمی (مترجم) کتاب غیرایرانی

خودتان می دانید که صبح زود در هاوانا، وقتی لاتها پشت به دیوار ساختمان خوابیده اند، حتی بیش از آنکه واگونهای یخ برای بارها یخ بیاورد، چه وضعی هست. خوب، دیگر، ما از آن طرف میدان از اسکله به کافهء مروارید سان فرانسیسکو آمدیم که قهوه بخوریم و فقط یک گدا در میدان بیدار بود که داشت آب می خورد، اما وقتی که داخل کافه شدیم و نشستیم، آن سه   ادامه ...

ارنست همینگوی پرویز داریوش (مترجم) سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی

کلیمانجارو کوه پوشیده از برفی است که ۶۰۰۰متر ارتفاع دارد و می گویند بلندترین کوه آفریقاست. قله شرقی آن در ماسایی “نگاجه نگایی” یا خانه خدا نام دارد. نزدیک این قله لاشه خشک شده و یخزده پلنگی قرار دارد. کسی توضیح نداده که پلنگ در این ارتفاع دنبال چه چیزی بوده است. مردگفت: “خوبیش اینه که درد نداره.آدم از همین موضوع می فهمه که شروع شده.” …”جدی میگی؟”…”آره..با وجود این،   ادامه ...

ارنست همینگوی کتاب غیرایرانی