پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘سازمان کتابهای جیبی’

«در آن شهر، تمام مردم داستان مروارید بسیار درشتی را برای یکدیگر نقل می‌کنند. این داستان شامل ماجرای پیداشدن این مروارید و از بین رفتن مجدد آن، و حای شرح زندگانی «کینو» صیاد مروارید و زنش «ژوانا» و بچه شیرخوارش «کویوتیتو» می‌باشد. چون سرگذشت دهان به دهان نقل می‌شد، با خاطرات تمام مردم آمیخته شده است و مانند تمام داستانهای باستانی که در ذهن مردم باقی می‌ماند، در آن جز   ادامه ...

جان اشتاین بک سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی محمدجعفر محجوب (مترجم)

پدرم – روی کف اطاق نیمه تاریک و تنگ – زیر پنجره آرمیده و پیراهنی بی اندازه دراز و سفید بتن دارد. انگشتان پاهای برهنه‌اش بطرز عجیبی از هم باز شده و انگشتان دستهای رئوفش نیز که با آرامش تمام بر سینه‌اش گذاشته شده کج و معوج است. چشمان پرنشاطش را دو دایرهء سیاه – دو سکه مسین – کاملا پوشانده، چهرهء مهربانش تیره بنظر می‌آید و دندانهایش که بشکل   ادامه ...

سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی کریم کشاورز (مترجم) ماکسیم گورکی

بعضی‌ها از موش می‌ترسند. بعضی‌ها از دزد، بعضی‌ها از اشباح. عده‌ای هم همینطوری می‌ترسند و نمی‌دانند از چه چیز. اما من دیگر هیچ نمی‌ترسم. با اینکه می‌دانم توی خانه تنها هستم و بیرون خانه تندباد دریا غوغا می‌کند. دریا پشت مزرعه‌هاست و ما معمولا صداش را می‌شنویم، اما امشب باد و دریا به جان هم افتاده‌اند و توی صورت هم جیغ می‌کشند. از آشپزخانه هم صداهای گوشنواز می‌آید: مثل تیک   ادامه ...

سازمان کتابهای جیبی علی‌اصغر مهاجر (مترجم) فیلیس هستینگز کتاب غیرایرانی

رودخانه درینا، در قسمت اعظمی از مسیر خود، از دره‌های باریک محصور میان کوه‌هائی با سراشیب تند یا دره‌های عمیق با کناره‌های تند، جاری است. تنها در بعضی جاها، کناره‌های دوطرف رود، زمین‌های صاف حاصلخیزی است که برای زراعت و سکنا مناسب است. ویشه‌گراد، چنین محلی است، و در آن، درینا از خمیدگی تند دره عمیقی که صخره‌های بوت‌کووو و کوه‌های اوزاونیک به وجود آورده ظاهر میشود. خمی که رود   ادامه ...

ایوو آندریچ رضا براهنی (مترجم) سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی

دوساعت پیش از بالاآمدن آفتاب حرکت کردند، و در اول کار احتیاج نداشتند یخ را در ترعه بشکنند زیرا که پیشتر از آنها قایق رفته بود. در هر قایق، در تاریکی، به طوریکه او را نمی‌شد دید، اما صدایش شنیده می‌شد تیربان در عقب ایستاده بود و پاروی بلندش را در دست داشت. تیرانداز روی چهارپایه تیراندازی که بر سر یک جعبه، که محتوی ناهار او و فشنگ بود نشسته   ادامه ...

ارنست همینگوی پرویز داریوش (مترجم) سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی

در موقع خالی کردن محمولات کشتی بزرگ اقیانوس‌پیمائی که در ماه مارس سال ۱۹۱۲ در بندر ناپل لنگر انداخته بود واقعه‌ای بس تعجب‌آور اتفاق افتاد. روزنامه‌های آنزمان اخبار خیالی جالب توجهی راجع بواقعه‌ی مزبور انتشار دادند. من و دیگر مسافرین کشتی نمیتوانستیم شاهدی برای علت وقوع آن پیش‌آمد نادر و عجیب باشیم، زیرا حادثه ذکر شده در شب و مه و تاریکی و در حالیکه کشتی ذغال بارگیری می‌کرد واقع   ادامه ...

اشتفان تسوایگ رحمت الهی (مترجم) سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی

تا ساعت ده و سه ربع، همه چیز بپایان رسیده بود. قصبه تصرف شده بود، مدافعین آن در هم شکسته شده بودند، و جنگ خاتمه پذیرفته بود. دولت مهاجرم دربارهء این نبرد نیز خود را مانند نبردهای بزرگ دیگری که برعهده گرفته بود آماده کرده بود. در بامداد این روز یکشنبه که قصبه بتصرف قوای مهاجم درآمد، پستچی و پاسبان د ر قایق آقای کورل که دکاندار محبوب قصبه بود،   ادامه ...

پرویز داریوش (مترجم) جان اشتاین بک سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی

خودتان می دانید که صبح زود در هاوانا، وقتی لاتها پشت به دیوار ساختمان خوابیده اند، حتی بیش از آنکه واگونهای یخ برای بارها یخ بیاورد، چه وضعی هست. خوب، دیگر، ما از آن طرف میدان از اسکله به کافهء مروارید سان فرانسیسکو آمدیم که قهوه بخوریم و فقط یک گدا در میدان بیدار بود که داشت آب می خورد، اما وقتی که داخل کافه شدیم و نشستیم، آن سه   ادامه ...

ارنست همینگوی پرویز داریوش (مترجم) سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی