پنج سطر

از هر کتاب

ماه پنهان است
تا ساعت ده و سه ربع، همه چیز بپایان رسیده بود. قصبه تصرف شده بود، مدافعین آن در هم شکسته شده بودند، و جنگ خاتمه پذیرفته بود. دولت مهاجرم دربارهء این نبرد نیز خود را مانند نبردهای بزرگ دیگری که برعهده گرفته بود آماده کرده بود. در بامداد این روز یکشنبه که قصبه بتصرف قوای مهاجم درآمد، پستچی و پاسبان د ر قایق آقای کورل که دکاندار محبوب قصبه بود، به ماهیگیری رفته بودند. آقای کورل قایق آماده بکار خود را یک روزه بآن دو کرایه داده بود. پستچی و پاسبان چند میل رو بوسط دریا رفته بودند که چشمشان به کشتی کوچک تیره‌رنگی افتاد که سربازان را حمل میکرد و از کنار ایشان گذشت. این دو نفر چون از مقامات رسمی قصبه بودند عبور سربازان به طرف قصبه مربوط بایشان بود، و ایشان رو بقصبه بازگشتند، اما البته تا خواستند در بندرگاه قصبه پیاده شوند، مدتها بود که قوای مهاجم قصبه را تصرف کرده بود. پستچی و پاسبان حتی نتوانستند بمحل کار خود در عمارت شهرداری وارد شوند، و وقتی زیاد اصرار کردند هردو را به عنوان اسرای جنگی دستگیر کردند و در زندان قصبه نگاه داشتند.
هر دوازده نفر افراد قوای محلی نیز در این بامداد یکشنبه از قصبه خارج شده بودند، زیرا که آقای کورل، دکاندار محبوب قصبه، فشنگ و غذا داده بود تا در باغستان زیبایی که در میان تپه‌ها داشت، نیروی محلی مسابقه تیراندازی میان افراد خود تنظیم کند. افراد نیروی محلی، که همه درشت هیکل و بیکاره بودند، از راه دور صدای طیاره‌ها را شنیدند و پاراشوتها را در آسمان دیدند، و با سرعت به قصبه بازگشتند. وقتی به قصبه رسیدند نیروی مهاجم تمام جاده را زیر مسلسل گرفته بود…

 

■ ماه پنهان است

• جان اشتاین بک
• ترجمه پرویز داریوش
• انتشارات سازمان کتابهای جیبی

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

◄ اقتباس سینمایی ماه پنهان است، ساخته سال ۱۹۴۳ به کارگردانی اروینگ پیکل:

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب
پرویز داریوش (مترجم), جان اشتاین بک, سازمان کتابهای جیبی, کتاب غیرایرانی