پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘نشر چشمه’

نور آفتاب اصلا درون این مغازه‌ی کوچک رخنه نکرده بود. تنها پنجره‌ی مغازه، سمت چپِ درِ ورودی، با کاغذ و مقوا پوشیده شده و یک لوح اعلان هم روی دستگیره‌ی در آویزان بود. نور لامپ‌های مهتابیِ سقف روی پیرزنی افتاده بود که داشت به سمت بچه‌ای می‌رفت که در کالسکه‌ای خاکستری بود. «آه! داره می‌خنده.» مغازه‌دار، زن جوان‌تری که کنار پنجره رو به صندوق نشسته بود و حساب‌هایش را بررسی   ادامه ...

احسان کرم‌ویسی (مترجم) ژان تولی کتاب غیرایرانی نشر چشمه

در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانواده‌ی ملوینسکی دادستان و اعضای دادگاه طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یکورویچ شبک گرد آمده بودند و بحث به پرونده‌ی پر سر و صدای کراسوسکی کشیده بود. فیودور واسیلی‌یویچ با حرارت بسیار می‌کوشید ثابت کند که دادگاه صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد و ایوان یکورویچ سر حرف خود پافشاری می‌کرد که دارد. اما پیوتر ایوانویچ که   ادامه ...

سروش حبیبی (مترجم) کتاب غیرایرانی لئو تولستوی نشر چشمه

یک کلاه شکاری سبزرنگ سری را که بیشتر به یک بادکنک حجیم شباهت داشت، می‌فشرد. روگوشی‌های سبز پر بود از گوش‌هایی بزرگ و موهایی اصلاح‌نشده و کُرک زبری در گوش‌ها رشد کرده و از هر دو طرف زده بود بیرون، درست مثل ماشینی که راهنمای چپ و راستش همزمان چشمک بزند. لب‌های پر و به هم فشرده‌اش از زیر سبیل انبوه و سیاهش توی چشم می‌زد، چین گوشه‌ی لب‌هایش پر   ادامه ...

پیمان خاکسار (مترجم) جان کندی تول کتاب غیرایرانی نشر چشمه

وقتی وارد شهر بن شدم، هوا تاریک شده بود. هنگام ورود خودم را مجبور کردم تن به اجرای تشریفاتی ندهم که طی پنج سال سفرهای متمادی انجام داده بودم: پایین و بالا رفتن از پله‌های سکوی ایستگاه راه‌آهن، به زمین گذاشتن ساک سفری، بیرون آوردن بلیت قطار از جیب پالتو، برداشتن ساک سفری، تحویل بلیت، خرید روزنامه عصر از کیوسک، خارج شدن از ایستگاه و صدا زدن یک تاکسی، پنج   ادامه ...

کتاب غیرایرانی محمد اسماعیل‌زاده (مترجم) نشر چشمه هاینریش بل

ترلکوفسکی در آستانه‌ی بیرون انداخته‌شدن از خانه‌اش بود که دوستش سایمن آدرس یک آپارتمان خالی را در خیابان پیرنه به او داد. ترلکوفسکی به دیدن آپارتمان رفت. سرایدار، که زنی بدخلق بود، ابتدا از نشان‌دادن آپارتمان خودداری می‌کرد، اما یک اسکناس هزار فرانکی نظرش را تغییر داد. بعد هم با همان قیافه‌ی قهرآمیز گفت «دنبال من بیایید.» ترلکوفسکی مردی سی و چند ساله، متین و مودب بود که در زندگی   ادامه ...

رولان توپور کتاب غیرایرانی کورش سلیم‌زاده (مترجم) نشر چشمه

آن روزی که گاریبالدو، با تیری که به پیشانی‌اش خورد (سوراخی به اندازه سر سنجاقی و نه حتی به بزرگی یک دکمه)، در میدانی که مثل آینه برق می‌زد، جلو کافهء سپلندیدو بر زمین افتاد، خواست پیش از مردن برای آخرین بار آن‌چه را می‌خواست فریاد بزند. اما زبانش به فرمانش نبود و نتوانست جز غلغلی که به صدای اجابت مزاج یک اسهالی می‌مانست، چیزی ادا کند، و آن را   ادامه ...

آنتونیو تابوکی سروش حبیبی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر چشمه

از جایی، نقطه‌ای بر این کره‌ی خاکی گلوله‌ای از دهانه‌ی لولهی یک سلاح شلیک میشود: نه! از جایی، نقطهای در این کرهی زمین گلولهای سربی، سنگین و مخرب از دهانهی فراخ لولهی بلند یک سلاح سنگین شلیک میشود. دقیقتر از این نمیشود گفت، مگر اینکه بدانیم درون آن حجم نسبتا مخروطی چه میزان مواد انفجاری طراحی و جاگذاری شده است. این را ما نمیدانیم، شاید مغزی که فرمان فشردن دکمهای   ادامه ...

کتاب ایرانی محمود دولت‌آبادی نشر چشمه

سال ها پیش، موقعی که دیگر داشتم پا به سن بلوغ می گذاشتم، دیروقت از میدان پیرامید می گذشتم تا به کنکورد بروم که یک هو اتومبیلی از تاریکی بیرون آمد. اول خیال کردم از بغلم رد می شود. ولی بعد، درد شدیدی از قوزک پا تا زانویم احساس کردم. افتادم روی پیاده رو. ولی توانستم بلند شوم. اتومبیل از مسیرش خارج شده و با سر و صدای خردشدن شیشه   ادامه ...

پاتریک مودیانو حسین سلیمانی نژاد (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر چشمه

اگرچه خرد می گوید یک سامورایی باید طریقت سامورایی را الگوی نظر خویش قرار دهد، اما به نظر می رسد همه ی ما آن را از خاطر برده ایم. چنین است که اگر کسی بپرسد، «معنای راستین طریقت سامورایی (بوشیدو) پیست؟»، مردانی که قادر باشند بی درنگ پاسخ دهند، انگشت شمارند. چراکه پاسخ از پیش در ذهن بسیاری روشن نیست. از این نکته می توان بی اعتنایی به طریقت سامورایی   ادامه ...

سید رضا حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر چشمه یاماموتو چونه تومو

چیزی به نام نوشته ی کامل وجود ندارد، درست همان طور که چیزی به نام یاس کامل وجود ندارد.» نویسنده ای که در دوران دانشگاه به او برخوردم، این چنین گفت. مدت ها گذشت، تا توانستم منظورش را کاملا درک کنم، اما باز هم در کلماتش تسلا می یافتم – که چیزی به نام نوشتن کامل وجود ندارد. با این همه، هرگاه به قصد نوشتن می نشستم، مایوس می شدم.   ادامه ...

کتاب غیرایرانی محمدحسین واقف (مترجم) نشر چشمه هاروکی موراکامی