پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘فیودور داستایفسکی’

آلکسی فیودوروویچ کارامازوف سومین پسر فیودور پاولوویچ کارامازوف -از زمینداران شهرستان ما- بود. این زمیندار که در دوران خودش سرشناس بود، هنوز هم که هنوز است یادش را زنده نگه داشته‌ایم و دلیلش نیز مرگ مصیبت‌بار و اسرارآمیز اوست که سیزده سال پیش روی داد و در جای خود به آن خواهم پرداخت. در حال، همین قدر می‌گویم که این، به قول ما، زمیندار-که تو بگو یک روز از عمرش   ادامه ...

انتشارات ناهید صالح حسینی (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی

غروب گرم یکی از روزهای اوائل ژوئیه جوانی از اتاق کوچک خود که آن را از ساکنان پس کوچهء «س.» اجاره کره بود، به کوچه گام نهاد و آهسته با حالتی تردیدآمیز به سوی پل «ک.» روان شد. هنگام گذشتن از پله‌ها از برخورد با صاحبخانه خود در امان مانده بود. اتاق کوچک او درست زیر سقف خانهء بلند پنج‌مرتبه‌ای واقع شده بود و بیشتر به گنجه می‌مانست تا به   ادامه ...

انتشارات خوارزمی فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی مهری آهی (مترجم)

وقتی که عموی من سرهنگ یگورایلیچ روستانفر، ارتش را ترک کرد و به روستای استپان چیکوو از املاکی که به میراث برده بود، نقل مکان کرد، برای همیشه طوری در آن‌جا اقامت گزید که گویی در طول عمر خویش یک ارباب واقعی ساکن روستا بوده و هرگز املاک خویش را پیش از آن ترک نکرده است. طبیعت‌هایی وجود دارند که از همه کاملا خرسندند و به همه چیز عادت می‌کنند.   ادامه ...

انتشارات جامی فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی مهرداد مهرین (مترجم)

شب کم‌نظیری بود خواننده‌عزیز! از آن شب‌‌ها که فقط در شور شباب ممکن است. آسمان به قدری پرستاره و روشن بود که وقتی به آن نگاه می‌کردی بی‌اختیار می‌پرسیدی ممکن است چنین آسمانی این همه آدم‌های بدخلق و بوالهوس زیر چادر خود داشته باشد؟ بله، خواننده‌ی عزیز، این هم پرسشی است که فقطط در دل یک جان ممکن است پدید آید. در دل‌های خیلی جوان. اما ای کاش خدا این   ادامه ...

سروش حبیبی (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی نشر ماهی

اردنیف عاقبت تصمیم گرفت اطاقش را عوض کند. صاحبخانه‌ی او، که زن بیوه‌ی بینوای یک کارمند دولت بود، بواسطه پیش‌آمدهای غیرمنتظر، مجبور شده بود سن پترزبورگ را به ترک گوید و حتی پیش از سررسید اجاره‌ها به شهرستان زادگاهش، نزد خویشانش برود. اردنیف که در نظر داشت تا سررسید اجاره‌اش صبر کند، از اینکه مجبور بود گوشه دنجش را چنان سریع ترک کند متاسف بود. به اضافه، اردنیف مردی فقیر   ادامه ...

انتشارات آبان پرویز داریوش (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی

پس از دو هفته برگشته ام. آشنایان ما الان سه روز است که در رولتنبورگ سکونت گزیده اند. خیال می کردم مرا مانند مسیح انتظار می کشند، ولی اشتباه می کردم. ژنرال که رفتاری بس آسوده و فارغ داشت با من با فخر صحبت می کرد و مرا نزد خواهرش فرستاد. پیدا بود که عاقبت موفق شده اند، پول قرض کنند و نیز به نظرم آمد که ژنرال از نگاه   ادامه ...

جلال آل احمد (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب پارس کتاب غیرایرانی

واروارا الکسیونای عزیزم دیروز من خیلی خوشحال بودم، یک شادی و سرخوشی وصف ناپذیری وجودم را فراگرفته بود. شا واروارای لجباز من برای اولین بار در زندگی خود از من اطاعت کرد. تقریبا ساعت ۸ شب بود که من از خواب بیدار شدم (عزیزم شما که می دانید من عادت دارم بعد از کار یک ساعت یا بیشتر بخوابم)، یک عدد شمع برداشتم و برگه هایم را مرتب کردم و   ادامه ...

انتشارات نوید ظهور زهره مستی (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی