پنج سطر

از هر کتاب

خون و شرف

در نخستین روزهای ماه اکتبر سال ۱۸۰۰ سرهنگ سر توماس نوویل که اهل ایرلند بود و بعنوان افسر ارشد ارتش انگلستان بر هزار سرباز فرماندهی میکرد و دخترش میس لیدیا از راه دریا و از بندر مارسی بجزیره کرس سفر مینمودند. آنها گمان میبردند که تنها هستند ولی در آخرین لحظه، مرد برنا و زیبایی هم سوار کشتی شد. او “اورسانتون دولاره بیا” نام داشت و چندین سال بود که با درجهء ستوانی در ارتش ناپلئون بناپارت انجام وظیفه میکرد. اصل و نسبش بیکی از خانواده‌های قدیمی کرس میرسید. اورسانتون که جوان نیک محضر، شادان و تربیت شده ای بود، در اولین برخورد مورد پسد سرهنگ واقع شد.
شب قشنگی بود، ماه با پرتوهای سیمگون دریای بیکران را روشن میکرد، باد ملایمی میوزید و کشتی را به پیشمیراند. میس لیدیا که منظرهء شاعرانه “شب و دریا” را دوست میداشت، با خدمتکارش روی عرشه رفت. هیچکس در آنجا نبود، فقط پشت سرشان، یکنفر ملاح صاحب قریحه، ترانه ای از سرزمین کرس میخواند. میس لیدیا از معانی عبارات لطیف و مفاهیم کلمات ظریف ترانه سر در نمیآورد اما اینقدر میفهمید که ترانه از “جنایت و انتقام” سخن می‌گوید…

خون و شرف

پروسپه مریمه
• ترجمه محمدتقی دانیا
• انتشارات توسن

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات توسن, پروسپه مریمه, کتاب غیرایرانی, محمدتقی دانیا (مترجم)