پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘کتاب غیرایرانی’

نه، من آن‌چه او گفته بود نشنیده بودم. در آن لحظه، ما داشتیم از کنار کامیون غول‌پیکری می‌گذشتیم. خیال می‌کنم کامیون مخصوص حمل میوه و یا مواد خوراکی بود. خیلی مطمئن نیستم. به هر حال، کامیون گرد و خاک وحشتناکی بلند می‌کرد، به علاوه، چنان سر و صدایی راه می‌انداخت که نمی‌توانستم چیزی بشنوم. – چی گفتی؟ دیدم که با من حرف می‌زدی، ولی در اثر سر و صدا یک   ادامه ...

آنتونیس ساماراکیس کتاب غیرایرانی مرتضی کلانتریان (مترجم) نشر آگه

دوم ژانویه‌ی ۱۹۴۲ خبرهای خوب و بدی داشت. اول خبر خوب: فهمیدم مرا برای خدمت در نظام وظیفه «نامناسب» تشخیص داده‌اند و به عنوان بچه‌سرباز به جبهه‌ی جنگ جهانی دوم اعزام نمی‌شوم. مسأله اصلا بی‌علاقگی به وطن نبود چون من جنگ جهانی دوم‌ام را پنج سال پیش در اسپانیا جنگیده بودم و یک جفت سوراخ گلوله هم در ماتحت‌ام داشتم که این را اثبات می‌کرد. اصلا سر در نمی‌آورم چرا   ادامه ...

پیام یزدان‌جو (مترجم) ریچارد براتیگان کتاب غیرایرانی نشر چشمه

خانم رمزی گفت: «آره، البته، اگر فردا هوا خوب باشد»، و افزود: «ولی خروسخوان باید پاشوی.»این کلمات شادی فراوانی در پسرش برانگیخت، گویی ترتیب همه‌چیز را داده بودند و سفر مقدر بود که پیش بیاید و معجزه‌ای که انگار سالهای درازی در آرزویش بود، پس از یک شب تاریکی و یک روز قایق‌سواری به وقوع می‌پیوست. چون جیمز رمزی حتی در شش سالگی به آن قبیلهء بزرگی تعلق داشت که   ادامه ...

انتشارات نیلوفر صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی ویرجینیا وولف

امریکایی یک فنجان قهوهء دیگر به لیماس داد و گفت: «چرا نمی‌روید بخوابید؟ اگر آمد بهتان زنگ می‌زنیم.» لیماس حرفی نزد، فقط از پنجرهء پست بازرسی به خیابان خالی خیره شد. – نمی‌توانید تا ابد منتظر بمانید، قربان. شاید وقتِ دیگری بیاید. می‌توانیم از پلیس بخواهیم با اداره تماس بگیرد، بیست دقیقه‌ای به این‌جا می‌رسید. لیماس گفت: «نه، حالا هوا، دیگر تقریبا تاریک شده.» – اما نمی‌توانید تا ابد منتظر   ادامه ...

انتشارات جهان کتاب جان لوکاره فرزاد فربد (مترجم) کتاب غیرایرانی

من به کومالا آمدم، چون به من گفتند که پدرم، پدرو پارامو نامی، اینجا زندگی می‌کرد. مادرم این را گفت و من قول دادم همین که از دنیا رفت به دیدنش بروم. دستش را فشار دادم تا بداند که این کار را می‌کنم، چون نفسهای آخر را می‌کشید و جا داشت که هر قولی به او بدهم. به من گفت: «حتما به دیدنش برو، می‌دانم که خوشحال می‌شود تو را   ادامه ...

احمد گلشیری (مترجم) خوان رولفو کتاب غیرایرانی نشر فردا

قهرمان اصلی، در این قسمت اول، یک زن آلمانی ۴۸ ساله است. قد او یک متر و هفتاد و یک سانتیمتر و وزن او در حدود شصت و هشت کیلو و هشتصد گرم است، یعنی، با اختلاف سیصد یا چهارصد گرم، وزن ایده‌آل برای چنین قدی. رنگ چشمانش چیزی است بین آبی تند و سیاه، انبوه موهای براق و بلوندش، که کمی به خاکستری می‌زند و او آنها را به   ادامه ...

انتشارات آگاه کتاب غیرایرانی مرتضی کلانتریان (مترجم) هاینریش بل

۸:۳۳ شب راز در چگونه مردن است. از همان موقع آغاز زمان، راز زندگی همیشه در چگونه مردن بوده است. تازه‌وارد سی وچهار ساله به جمجمهء انسانی که در کف دستانش بود خیره شد. جمجمه، مانند کاسه‌ای گود و پر از شرابی به رنگ خون بود. به خودش گفت: بخورش. نباید از چیزی بترسی. طبق آداب و رسوم، او با لباس تشریفاتی یک مرتد قرون وسطائی که به سوی چوبهء   ادامه ...

دن براون کتاب غیرایرانی محمد عباس‌آبادی (مترجم)

در اوایل سال ۱۹۷۹ که جمشیدخان برای نخستین‌بار دستگیر شد، هفده‌ساله بود. آن روزها بعثی‌ها در سرتاسر خاک عراق، بنای تعقیب و دستگیری و شکنجه‌ی چپ‌ها را گذاشته بودند… چپ‌هایی که کمی پیش‌تر، از هم‌پیمانان اصلی «انقلاب و رهبری آن» به شمار می‌آمدند. هیچ‌کدام از ما به درستی نمی‌دانیم که جمشیدخان کی و چگونه به جمع چپ‌ها پیوسته بود، به‌ویژه که در ایل و تبار ما تاکنون کسی چپ نشده   ادامه ...

انتشارات افراز بختیار علی رضا کریم‌مجاور (مترجم) کتاب غیرایرانی

آلکسی فیودوروویچ کارامازوف سومین پسر فیودور پاولوویچ کارامازوف -از زمینداران شهرستان ما- بود. این زمیندار که در دوران خودش سرشناس بود، هنوز هم که هنوز است یادش را زنده نگه داشته‌ایم و دلیلش نیز مرگ مصیبت‌بار و اسرارآمیز اوست که سیزده سال پیش روی داد و در جای خود به آن خواهم پرداخت. در حال، همین قدر می‌گویم که این، به قول ما، زمیندار-که تو بگو یک روز از عمرش   ادامه ...

انتشارات ناهید صالح حسینی (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی

آه، چه خشنودم از آن که ره سپاردم! آه، عزیزترین دوستم، به راستی قلب انسان چگونه است؟ ترک کردن تو، توئی که تا این اندازه دوست می‌دارم، توئی که هماره از او جداناپذیر بوده‌ام، ترک تو، و حال داشتن و تجربه کردن چنین احساسی از خوشحالی و خرسندی…! امّا نیک می‌دانم که مرا خواهی بخشود. آیا به راستی سایر روابطم، به گونه‌ای از سوی تقدیر برگزیده نشده بود تا قلبی   ادامه ...

فریده مهدوی دامغانی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر تیر یوهان ولفگانگ گوته