پنج سطر

از هر کتاب

به‌خاطر یک فیلم بلند لعنتی

نمی دانم چرا این روزها بیش از هر وقت دیگر به همه چیز و همه کس حسادت می کنم. احساس حسد را به راستی توی تمام تار و پود وجودم میچشم و می بینم که چگونه تلخ و کدر و بی رمق و زشت و نکبت بار می شوم. البته گاهی اوقات به خودم تلقین می کنم که شاید این چیزی موروثی است که ازعهد بوق تاریخ به من رسیده است، تاریخ سراسر سرکوب و بی عدالتی، که شاید این همان ناآگاه جمعی قوم من است که مرا این طور پست و سیاه می کند که مدام به من نهیب می زند که «تو هیچگاه پیش نرفتی»، تو هردم فرو رفتی و عقب ماندی. نمی خواهم خودم را نمادی یا نماینده ای از قوم و قبیله ای از این مملکت بدانم، یعنی نمایانگر جامعه ای باشم که مدام می خواهم از آن فرار کنم و از اینکه بگویم ایرانی ام، بخصوص میان خارجکی های جهان اولی، شرم دارم…

■ به خاطر یک فیلم بلند لعنتی

• داریوش مهرجویی
• نشرقطره

طراحی گرافیک مهدی محجوب
داریوش مهرجویی, کتاب ایرانی, نشر قطره