این خاطرات، داستان اقدامی جسورانه است، نه گزارشی بدبینانه از آدمها و مکان ها، لااقل قرار نیست باشد. گزارشی ست از دو زندگی که روزها و ماه ها به طور موازی با هم سفر کردند و رویایی مشترک داشتند. آدم می تواند ماه های عمر خود را صرف پرسه زدن در بلندی های زیبای روح کند و یا به ظرفی غذا بیندیشد. اگر انسان ماجراجویی پیشه کند، بی تردید، تجربه هایی کسب می کند که دیگران از آن محرومند. آن تجربه ها پیزی خواهد شد شبیه خاطراتی که در این اوراق پراکنده است. ما برای در پیش گرفتن این سفر، شیر یا خط انداختیم. شیر آمد. یعنی باید رفت. و ما رفتیم. اگر خط هم می آمد و حتی اگر ده بار پشت سر هم خط می آ»د، ما آن شیر را می دیدیم و به راه می افتادیم…
■ خاطرات سفر با موتورسیکلت
• ارنستو چه گوارا
• ترجمه رضا برزگر
• نشر اجتماع
◄ بخشهایی از اقتباس سینمایی از کتاب خاطرات سفر با موتورسیکلت، در فیلمی با همین نام به کارگردانی والتر سالس: