پنج سطر

از هر کتاب

سرزمین گوجه‌های سبز

ادگار گفت: «وقتی لب فرو می‌بندیم و سخنی نمی‌گوییم، غیرقابل تحمل می‌شویم و آ«گاه که زبان می‌گشاییم، از خود دلقکی می‌سازیم.»
مدتی بود که کف اتاق نشسته بودیم و خیره به عکس‌ها می‌نگریستیم. پاهایم به خاطر نشستن، خواب رفته بود.
کلام در دهانمان همان قدر زیانبار است که ایستادن بر روی سبزه‌ها، هرچند سکوتمان نیز چنین است.
ادگار ساکت بود.
تا به امروز نتوانسته‌ام از گوری عکس بگیرم، اما از کمربند، پنجره، فندق، و طناب، عکس می‌گیرم. از نظر من هر مرگی شبیه یک کیسه است.
ادگار گفت: «به هر کسی این را بگویی، فکر می‌کند دیوانه شده‌ای.»
به نظر من هر کسی که می‌میرد، کیسه‌ای لبریز از کلمات، از خودش بجا می‌گذارد، و همین طور آرایشگران و ناخن‌گیرها را که من همیشه به آنها فکر می‌کنم، چون مرده دیگر احتیاجی به آرایشگر و ناخن‌گیر ندارد. مردگان دگمه‌هایشان را هم هرگز گم نمی‌کنند.
ادگار گفت: «شاید آنها احساس می‌کردند که دیکتاتور هم مثل ما به شکلی مرتکب خطا شده است.»
آنان برای کارهایشان حجت کافی داشتند، چون ما حتی خودمان را خطاکار می‌دانستیم. مگر نه این که مجبور بودیم در این مملکت در ترس و وحشت راه برویم، غذا بخوریم، بخوابیم و عشق بورزیم تا این که بار دیگر دوران آرایشگران و ناخن‌گیرها فرا برسد.
ادگار گفت: «خطای آن کسی که قدم می‌زند، می‌خورد، می‌خوابد و عشق می‌ورزد، و بعد گورستان برپا می‌کند، بزرگ‌تر از ماست، خطایی است درجهء یک، گناهی است کبیره»
سبزه‌ها، در اندرون ذهن ما قد می‌کشند. و قتی ما لب می‌گشاییم، سرشان چیده می‌شود، حتی زمانی که لب فرو بسته‌ایم، چنین است. بعد در د ومین و سومین بلوغ بهارانه به دل خود قد می‌کشند، حتی در آن زمان نیز ما از نیک‌بختانیم…

 

■ سرزمین گوجه‌های سبز

• هرتا مولر
• ترجمه غلامحسین میرزاصالح

• انتشارات مازیار

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات مازیار, غلامحسین میرزاصالح (مترجم), کتاب غیرایرانی, هرتا مولر