زنی فرتوت به دیوار کاهگلی انبار تکیه داد و با صدایی آرام و خسته گفت که استالینگراد چگونه به آتش کشیده شد. هوا خشک و غبارآلود بود. نرمه بادی میوزید و غبار زردرنگ را در هوا میپراکند. پای زن برهنه و سوخته بود، و او در حین حرف زدن گرد و خاک را از پای سوختهاش پاک میکرد، گویی این مرهم دردش بود. سروان سابوروف به پوتین سنگین و گلآلود ادامه ...