پنج سطر

از هر کتاب

Archive for مهر, ۱۴۰۱

… بخواب هلیا، دیر است. دود دیدگانت را آزار میدهد. دیگر نگاه هیچکس بخار پنجره‌ات را پاک نخواهد کرد. دیگر هیچکس از خیابان خالی کنار خانه‌ی تو نخواهد گذشت. چشمان تو چه دارد که بشب بگوید؟ سگها رویای عابری را که از آنسوی باغ‌های نارنج میگذرد پاره میکنند. شب از من خالیست هلیا. گلهای سرخ میخک، مهمان رومیزی طلائی رنگ اطاق تو هستند اما گلهای اطلسی شیپورهای کوچک کودکان. عابر   ادامه ...

انتشارات روزبهان کتاب ایرانی نادر ابراهیمی

دوم ژانویه‌ی ۱۹۴۲ خبرهای خوب و بدی داشت. اول خبر خوب: فهمیدم مرا برای خدمت در نظام وظیفه «نامناسب» تشخیص داده‌اند و به عنوان بچه‌سرباز به جبهه‌ی جنگ جهانی دوم اعزام نمی‌شوم. مسأله اصلا بی‌علاقگی به وطن نبود چون من جنگ جهانی دوم‌ام را پنج سال پیش در اسپانیا جنگیده بودم و یک جفت سوراخ گلوله هم در ماتحت‌ام داشتم که این را اثبات می‌کرد. اصلا سر در نمی‌آورم چرا   ادامه ...

پیام یزدان‌جو (مترجم) ریچارد براتیگان کتاب غیرایرانی نشر چشمه

اهل خراسان مردم کرد بسیار دیده‌اند. بسا که این دو قوم با یکدیگر در برخورد بوده‌اند، خوشایند و ناخوشایند. اما اینکه چرا چنین چشمهاشان به مارال خیره مانده بود، خود هم نمی‌دانستند. مارال، دختر کُرد، دهنهء اسب سیاهش را به شانه انداخته بود، گردنش را سخت و راست گرفته بود و با گامهای بلند، خوددار و آرام رو به نظمیه می‌رفت. گونه‌هایش برافروخته بودند. پولکهای کهنهء برنجی از کناره‌های چارقدش   ادامه ...

انتشارات فرهنگ معاصر کتاب ایرانی محمود دولت‌آبادی