پنج سطر

از هر کتاب

سگ سفید

سگ خاکستری‌رنگی بود که یک خال در گوشهء راست پوزه‌اش و موهای حنایی‌رنگ در دورِ بینی‌اش داشت. این، او را به تابلوی بساط سیگارفروشی نزدیک دبیرستان دوران کودکی‌ام در نیس شبیه می‌کرد. آن تابلو، سیگارکِش قهاری را نشان می‌داد، که در زیرش نوشته بودند «سگ سیگاری»…
سرش را کمی کج کرده بود و نگاه دقیق و نافذی داشت- از آن نگاه‌های سگ‌های ولگردی که در تمام مدتی که آدم از کنارشان عبور می‌کند با امیدی تحمل‌ناپذیر به او خیره می‌شوند.
سینه‌اش چون سینهء کشتی‌گیران ستبر بود. بعدها وقتی سگِ پیرم ساندی سر به سرش می‌گذاشت، متوجه شدم که تنها با قدرت سینه‌اش، ساندی بیچاره را همچون بولدوزر پس می‌نشاند.
از نژاد سگ‌های گلهء آلمانی بود، در تاریخ هفدهم فوریه سال ۱۹۶۸ هنگامی که همسرم ژان سیبرگ را ضمن تهیه فیلمی در بورلی هیلز می‌دیدم، وارد زندگی‌ام شد.
آن روز رگباری سخت – همچون بسیاری ازحوادث طبیعی آمریکا، بی‌حد و حساب در شهر لوس آنجلس باریدن گرفته بود…

 

■ سگ سفید

• رومن گاری
• ترجمه سیلویا بجانیان
• نشر مس

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
رومن گاری, سیلویا بجانیان (مترجم), کتاب غیرایرانی, نشر مس