پنج سطر

از هر کتاب

مردی با کبوتر

یک روز زیبای سپتامبر ۱۹۵…، حدود ساعت یازده صبح قفس بزرگ شیشه‌ای سازمان ملل متحد در آفتاب پاییزی می‌درخشید و ماموریت صلحجویانه‌اش را که همان «بزرگترین مرکز جلب سیاح آمریکا» شدن بود، ادا می‌کرد.
هزاران بازدیدکننده که با موج بی‌پایان ماشین‌ها به ورودیه شمالی متمایل بودند، با راهنمایی راهنمایان به داخل ساختمان بلعیده می‌شدند. بازدیدکنندگان لحظه‌ای مقابل سالن مراقبه می‌ایستادند و هشتاد و دو صندلی خالی را نظاره می‌کردند که نشانگر این بود که هشتاد و دو نماینده کار دیگری داشته‌اند! بعد با عزمی راسخ به ساختمان اصلی یورش می‌بردند و بعد از دیدن آنهمه نبوغ انسانی در زمینهء هنر تجریدی شگفت‌زده باز می‌گشتند.
گروه‌ها مقابل هشتاد و دو پرچم ملل متحد می‌ایستادند و سعی داشتند که در جنگل رنگها جهت خود را بیابند.
– این یکی چیست؟ قرمز، زرد و بنفش با شمشیری خونین در میان؟
– در کتاب راهنما چیزی درباره‌اش ننوشته، اما من نسخهء ماه گذشته این کتاب را دارم، حتما از ماه پیش تا بحال حکومت جدید مستقلی به وجود آمده…

مردی با کبوتر

• رومن گاری
• ترجمه لیلی گلستان
•  نشر آبی

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب
رومن گاری, کتاب غیرایرانی, لیلی گلستان (مترجم), نشر آبی