کسی نمیتواند با کار و کوشش ملوان بشود. کسی که باید ملوان شود ملوان به دنیا میآید، ام منظور من در اینجا از کلمه ملوان کسانی نیست که رهبری کشتیها را به عهده میگیرند و جزو کارکنان کشتی هستند، بنظر من ملوان کسی است که بتواند با مهارت تمام جمعی چوب و تخته را که بصورت یک کشتی درآمده راه ببرد “و با یک مشت آهن و چوب و طناب سر و کله بزند و موفق شود این تیکه آهنها و چوبهااز او اطاعت کنند و با امواج به نبرد بپردازد.
بعد از فرمانده و افسران کشتیهای بزرگ، فقط ملوان است که میتواند این قطعات چوب را رهبری کند، او میداند و باید بداند چگونه وزش باد باید کشتی را بآن طرف که میخواهد بکشاند و باید جزر و مد و جریان آب، یا عمل لنگر و میلههای کشتی را بشناسد و علامات شب را در تاریکی تشخیص بدهد.
بایستی به تغییرات هوا آشنا باشد، او باید عمق کشتی، و نرمی و کلفتی چوبهای کشتی را بداند و امتیازات یا نواقص کشتی خود را نسبت به کشتیهای دیگر شناخته باشد و باید با ملایمت آنرا براه بیندازد و هریک از آلات و ادوات کشتی و کارهای آنها را تشخیص بدهد….
■ غولهای دریا
• جک لندن
• ترجمه عنایتالله شکیباپور
• انتشارات سعیدی