پنج سطر

از هر کتاب

مرد داستان فروش

سرم ورم کرده، از بس که صدها طرح بزرگ در آن می پرورانم و باز هم طرح های جدیدی به ذهن ام هجوم می آورد.
شاید بتوانم با تلاش زیاد افکارم را کنترل کنم، اما -اصلا- فکر نکردن امری است محال -دردرونم گفته ها و جمله های کوتاه می جوشد اما پیش از آنی که بتوانم آن ها را تشخیص بدهم و بررسی شان کنم، چیزهای جدید دیگری به ذهنم هجوم می آورد و من موفق نمی شوم که یک فکر را به پایان برسانم و به دیگری بپردازم.
خیلی به ندرت آخرین افکارم را به خاطر می آورم و پیش از این که بتوانم به ایده ام فکر کنم، این ایده به قالب بهتری در می آید، اما همیشه این امکان نیست که بتوانم از بین این فوران و جوشش، یک ایده ی جدید را نجات بدهم…
دوباره سردرگمی دیوانه واری به جانم ریخته و به نظرم می رسد که انگار گرفتار یک شور و شیدایی شدید روحی شده ام که به گونه یی مانع استراحت سلول های مغزم می شود و من برای در سر پروراندن همه این چیزها آرامش روحی لازم را ندارم…

 

مرد داستان فروش

• یوستین گاردر
• ترجمه مهوش خرمی‌پور
• کتابسرای تندیس

طراحی گرافیک مهدی محجوب
کتاب غیرایرانی, کتابسرای تندیس, مهوش خرمی‌پور (مترجم), یوستین گاردر