پنج سطر

از هر کتاب

خداحافظ گاری کوپر

عزی بن زوی Izzy ben Zwi هم آنجا بود. او اولین کسی بود که با اسکی از کوردییر دوم پایین آمده بود و این کوردییر دوم همانجایی بود که چند قرن پیش، سرخپوستهای پولاس Pulas، معلوم نیست از دست کشورگشایان اسپانیایی به آنجا پناه برده بودند، که می خواستند میخ مسیحیت را در سرزمین کفر بکوبند و نسلشان را بر می انداختند یا از شر خود مسیحیت که یگانه دیانت راستین شمرده می شد، والله اعلم! اسپانیاییها در این ارتفاعها نمی توانستند نفس بکشند و مسیحیت هم جرات این بلند پروازیها را نداشت. مسیرش از ارتفاع پنج هزار و پاصد متری شروع می شد. بعد بیست و پنج روز تمام پایین می آمدی، از آن مسیرهای بی پیر، در مایه های هیچ و پوچ از این بهتر نمی شد. عزی از آن آدمهایی بود که مدام به اصطلاح فلنگ را می بندند. هیچ جا بند نمی شد. نگاهش حالت حریص و دلواپس کسانی را داشت که فقط برای چیزی زنده اند که وجود ندارد و چیزهایی هم که وجود دارد هرسال بالاتر و بالاتر می رود، به طرف برفهایی که هیچ وقت آب نمی شود. لنی اول با این جوان، که یک کلمه هم انگلیسی نمی دانست رفیق شده بود. به همین دلیل روابطشان با هم بسیار خوب بود. اما سه ماه نگذشته بود که عزی شروع کرد مثل بلبل انگلیسی حرف زدن و فاتحهء دوستیشان خوانده شد. فورا دیوار زبان میانشان بالا رفته بود …

■ خداحافظ گاری کوپر

• رومن گری
• ترجمه سروش حبیبی
• انتشارات نیلوفر

◄ اقتباس سینمایی از خداحافظ گاری کوپر، با نام انگلیسی کتاب: ولگرد اسکی باز محصول ۱۹۷۱:

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات نیلوفر, رومن گاری, سروش حبیبی (مترجم), کتاب غیرایرانی