پنج سطر

از هر کتاب

آرزوهای بربادرفته

در زمانی که این تاریخ آغاز می شود ماشین چاپ استانهوپ و نوردهایی که مرکب را تقیسم میکند هنوز در چاپخانه های کوچک شهرستانها کار نمی کرد. با وجود تخصصی که آن را با چاپخانه های سربی پاریس مربوط کرده بود، در شهر آنگولم هنوز دستگاه چاپ چوبی را بکار می بردند. که اصطلاح بناله آوردن دستگاه چاپ که اینک دیگر معمول نیست از آنجا ناشی شده است. در چاپخانهء عقب افتادهء آن هنوز گلوله های چرمی بکار می بردند که یکی از دستگاه های فشار آنها را برروی حروف میزد. صفحهء متحرک که فرم حروف چینی شده را روی آن می گذاشتند و ورق کاغذ از آن رد می شد هنوز سنگی بود و ایینکه به آن مرمر می گفتند محقق می شد، دستگاههای چاپ مکانیکی شکم وار امروز که با همه نواقص کتابهای زیبایی مانند الزویه و پلانتن و آلد و دیدو را مدیون آنها هستیم چنان خاطره این دستگاه را از یاد ما برده اند که لازمت از افزارهای کهنه ای که ژروم نیکلاسشار عشق خرافاتی نسبت بآنها داشت ذکری بمیان آورد، زیرا که در این حکایت مهم کوچک نقش خودرا بعهده دارند.

این سشار شاگرد چاپچی سابقی بود که حروف چینان در زبان مخصوص چاپخانه بآن «خرس» می گویند. حرکت رفت و آمدی که تا اندازه ای شبیه حرکت خرس در قفس است و شاگرد چاپچی‌ها با آن حرکت مرکب را از مرکبدان بدستگاه چاپ و از دستگاه چاپ بمرکب دان می‌بردند، البته این لقب را بآنها داده است. در مقابل این شاگرد چاپچی ها بحروف چینان «میمون» گفته اند، بواسطه حرکت دائمی که می‌کنند تا حروف را از صد و پنجاه و دو خانهء کوچک کاسه ها که در آ« جا داده‌اند بردارند…

■ آرزوهای برباد رفته

• انوره دو بالزاک
• ترجمه سعید نفیسی
• انتشارات امیرکبیر

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات امیرکبیر, انوره دو بالزاک, سعید نفیسی (مترجم), کتاب غیرایرانی