پنج سطر

از هر کتاب

استخوان خوک و دستهای جذامی

شب. پنجره ی رو به خیابان ِ آپارتمانی در طبقه ی چهاردهم برج مسکونی خاوران ناگهان باز شد و مردی -اسمش دانیال- انگار کله اش را آتش زده باشند، رو به خیابان جیغ کشید: اون پایین دارید چی کار می کنید؟ با شما هستم! با شما عوضی ها که عینهو کِرم دارید تو هم می لولید. چی خیال کردید؟ همتون، از وکیل و وزیر گرفته تا سپور و آشپز و پروفسور، آخرش می شید دو عدد…

استخوان خوک و دستهای جذامی
• نوشته مصطفی مستور
• نشر چشمه

طراحی گرافیک و تبلیغات، طراحی لوگو، طراحی بروشور، طراحی کاتالوگ، طراحی سایت

طراحی گرافیک مهدی محجوب
کتاب ایرانی, مصطفی مستور, نشر چشمه