وقتی میس امیلی گریرسن مرد، همه اهل شهر ما به تشییع جنازهاش رفتند. مردها از روی تاثر احترامآمیزی که گویی از فروریختن یک بنای یادبود قدیم در خود حس میکردند، و زنها بیشتر از روی کنجکاوی برای تماشای داخل خانهء او که جز یک نوکر پیر =که معجونی از آشپز و باغبان بود- دستکم از ده سال به این طرف کسی آنجا را ندیده بود.
این خانه، خانهء چهارگوش بزرگی بود که زمانی سفید بود، و با آلاچیقها و منارها و بالکونهایی که مثل طومار پیچیده بود به سبک سنگین قرن هفدهم تزیین شده بود، و در خیابانی که یک وقت گل سرسبد شهر بود قرار داشت. اما به گاراژها و انبارهای پنبه دستدرازی کرده بودند حتی یادبودها و میراث اشخاصی مهم و اسم و رسمدار را از ان صحنه زدوده بودند..
■ یک گل سرخ برای امیلی
• ویلیام فاکنر
• ترجمه نجف دریابندری
• انتشارات نیلوفر
◄ اقتباس سینمایی از یک گل سرخ برای امیلی، محصول ۱۹۸۳ به کارگردانی لیندن چاباک و بازی آنجلیکا هیوستون: