از آن زمان که مردم بخوابرفته پاریس سحرگاه بصدای پرطنین ناقوسهای شهر، دانشگاه و کلیساها بیدار شدند، سیصد و چهل و هشت سال و شش ماه و نوزده روز میگذرد، معهذا تاریخنویسان خاطرهء این روز یعنی شش ژانویه ۱۴۸۲ را گرامی نداشته و در صفحات تاریخ حفظ نکردهاند تا آنجا که تا این زمان هیچ مطلب قابل ذکر و جالبی درباره این حادثهای که بدینسان ناقوسها را به طنین میانداخت و طبقات نسبتا مرفه پاریس را از سپیدهدم در بستر آرامششان به تزلزل و دلهره میانداخت وجود ندارد، نه حمله و هجوم و یورشی از طرف پیکاردها و گروه بورگینونها، نه دسته سگهای شکاری، نه عصیان و طفیان دانشآموزان در تاکستان لاس نه ورود پر طمطراق، نه بدار آویختن دزدی یا جیببری در دادگستری پاریس نه ورود سفرائی که معمولا در قرن پانزدهم که معرفیشان طی مراسمی و با تشریفات و سر و صدای زیادی انجام میگرفت.
تازه دو روز از ورود سفیر فلاماند که ماموریت داشت واسطه ازدواج پسر ارشد پادشاه فرانسه با مارگریت دختر کوچک شارل ته میرر باشد و با کبکبه و دبدبه و شکوه و جلال فراوان وارد پاریس شده بود میگذشت. در حالیکه این امر موجب ناراحتی و ملال آقای کاردینال بوریون گشته بود ولی میبایست بخاطر پادشاه ظاهری شاد داشته باشد و به تمام دهاتیبازیها و ظاهرسازیهای شهردار فلاماند روی خوش نشان دهد و در حالیکه باران سیلآسا بروی فرشهای زیبائی که مقابل در گسترده شده بود فرود میآمد در شهرداری بوربون نمایشات کمدی ترتیب دهد…
■ گوژپشت نتردام
• ویکتور هوگو
• ترجمه لقاء اردلان
• انتشارات توسن
◄ اقتباس سینمایی از گوژپشت نتردام، در سال ۱۹۷۹ در فیلمی به کارگردانی ژان دلانوا و بازی آنتونی کویین:
◄ نمایش موزیکال بر مبنای اثر ویکتورهوگو، گوژپشت نتردام که در سال ۱۹۹۸ در پاریس اجرا شد و سپس در سراسر جهان نسخه های مختلفی ارائه کرد: