پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘مسعود کیمیایی’

پنجشنبه، دهم سپتامبر سال ۱۹۹۲ ساعت ۸ بعد از ظهر هواپیمای جت ۷۲۷ در دریایی از ستون‌های ابر که مانند یک غول نقره‌ای پوشیده از پر آن را در بر گفته بود گم می‌شد. صدای نگران خلبان از پشت بلندگو شنیده می‌شد. – خانم کامرون، آیا کمبرند ایمنی‌اتان بسته است؟ هیچ جوابی شنیده نشد. – خانم کامرون… خانم کامرون… خانم کامرون از روءیایی عمیق بیرون آمد و جواب داد: –   ادامه ...

انتشارات کوشش سیدنی شلدون شرف‌الدین شرفی (مترجم) کتاب غیرایرانی

هوا سرد بود – قرار سرخیِ آسمانِ زمستانِ در شب، برف روز است. اما نه برف آمد نه ثریا. قرارش بر این بود که چمدانش را بردارد، کتابی را که دوست دارد و در حال خواندن است، روی لباس‌هایی که قرار است بپوشد در چمدان بگذارد و روی آنها دویست هزار تومان پول درشت بچیند و لباسهای گرم و زیرش را روی پولها چنان تا کند و جاسازی که راحت   ادامه ...

کتاب ایرانی مسعود کیمیایی نشر ورجاوند