پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘آلبرتو واسکز فیگه‌روا’

مرد به سگ نگاه می‌کرد و سگ نفس‌زنان و بیحرکت، به انتظار فرمانی که شاید هرگز داده نمی‌شد به صاحبش خیره مانده بود. نگهبان گفتگوی بی سر و تهی را با نگهبانان دیگر شروع کرده و حیوان را که لابد مثل مجسمه آنقدر بیحرکت می‌ماند تا آفتاب تند استوایی مغزش را خشک کند، فراموش کرده بود. سگ حیوانی زیبا و اصیل از ترکیب سگ گلهء آلمانی و گرگ بود. رنگ   ادامه ...

آلبرتو واسکز فیگه‌روا انتشارات الفبا کتاب غیرایرانی محمد قاضی (مترجم)