مسافر در «نیویورک» است. امروز با این که قرار داشته، خواب مانده است و وقتی از هتلش بیرون میرود، میبیند اتومبیلش را پلیس با خود یدککش برده است. دیر به قرارش میرسد. ضیافت ناهار بیش از حد ضروری طول میکشد و او در فکر جریمهای است که باید بپردازد. برای خودش مبلغ هنگفتی میشود! ناگهان به یاد آن اسکناس که دیروز در خیابان پیدا کرده است، میافتد. بین آن اسکناس ادامه ...