پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘بهمن محصص (مترجم)’

جلو در داشت خرم می‌کرد. به او گفته بودم که دفعه‌ی اولم نیست که از اینجا بیرون می‌آیم و مردی مثل او می‌بایست این چیزها را بداند. اما زد زیر خنده و ادای بدجنسها را درآورد. انگار زن و مردی در چمن بودیم. بقچه را زیر بغلش می‌زند و می‌گویند: – آدم نباید بابایی مث مال من داشته باشد. انتظار خنده‌اش را داشتم چراکه جانوری مثل او بیسر و صدا   ادامه ...

انتشارات امیرکبیر بهمن محصص (مترجم) چزاره پاوزه کتاب غیرایرانی