جلوی میز کوچک قهوهای رنگ مخصوص ریش تراشی ایستاد، فرچهاش را توی پیالهای با طرح گلهای آبی که روی میز گردی قرار داشت، چرخاند، کمی آب گرم از یک پارچ مسی در آن ریخت، و بعد کف صابون را به صورت خود مالید و تیغ دسته آبنوسی را که به خوبی تیز کرده بود، بیرون کشید.
تراشیدن ریش برای چارلز داروین ۲۲ ساله، مطبوع و نه چندان دشوار بود، چون خط ریش قرمز متمایل به قهوهایش تا زاویه آرواره پایینی ادامه داشت و تنها چیزی که باید میتراشید، موهای گونهء سرخ و سفید و چانهء گردش بود. لبهای قرمزش، در مقایسه با چشمان کشیدهء قهوهای با خالهای ارغوانی که گویی همه چی را میدید و ضبط میکرد، کمی کوچکتر بودند.
کف صابون صورتش را شست و با برس نقرهای موهای بلند قرمز مایل به نارنجیاش را به طرف راست شانه کرد تا بیشتر گوش راستش را بپوشاند. بعد قسمت پُرپُشت آن را در سرتاسر عرض فرق سر بزرگش خواباند، به طوری که روی گوش چپش تاب زیبایی ایجاد شد…
■ شور هستی
• ایروینگ استون
• ترجمه محمود بهزاد
• انتشارات مروارید