اوایل بهار ۱۷۵۰، در غرب آفریقا، در دهکده جفور که حدود چهار روز با ساحل زامبیا فاصله داشت، در خانواده عمر و بینتا کینته پسری بدنیا آمد که کاملا شبیه مادرش لطیف و زیبا و سیاه بود.
قابلهء نیوبوتوی پیر و مادربزرگ یاسیا تا دیدند بچه پسر از از شادی خندیدند.
طبق سنت نیاکانشان اگر فرزند اول خانوادهای پسر میشد آنرا نشانهء خیر و برکت خداوند برای آن خانواده و اقوامشان میدانستند. و بدین وسیله افتخار آمیز بود که خانواده کینته معروف و جاودانی شد.
نیمهشب با شروع بانگ خروسها و همراه با پیچ و پیچ نیوبوتو و مادربزرگ یاسیا اولین صدائی که بچه شنید ریتم دنگدنگ دسته هاونهای چوبی بود که زنان دهکده مشغول آرد کردن کاس کاس بودند و میخواستند با آن نوعی غذای سنتی را روی اجاقهای سنگی درست کنند، دود آبی کمرنگی از فضای دهکده زبانه میکشید، همراه آن صدای مغموم و گرفته کاجالی دمبا موذن دهکده شنیده میشد که مردان را به نماز صبحگاهی دعوت میکرد. مردان دهکده از تختخوابهای چوبی پائین آمده و بطرف مسجد دهکده جائیکه موذن دهکده میگفت الله اکبر اشهد ان لا اله الاالله یعنی (خدای بزرگ است و گواه میدهم که خدائی جز خدای یکتا نیست) براه افتادند…
■ ریشه ها
• آلکس هایلی
• محمدتقی کرباسی، حسن مروی
• انتشارات جاویدان
◄ بخشهایی از اقتباس تلویزیونی کتاب ریشه ها اثر آلکس هایلی که در سال ۱۹۷۷ ساخته شد: