لولیتا، چراغ زندگی من، آتش اندام جنسی من. گناه من، روح من. لو، لی، تا:
صبحها «لو» بود، لوی خالی، چهار فوت وده اینچ قد با یک لنگه جوراب. توی شلوار راحتیاش «لولا» بود و تو مدرسه «دالی». روینقطهچینهای فرمهای اداری «دلورس.» اما در آغوش من همیشه لولیتا.
آیا پیش از او کس دیگری هم بود که زمینهساز باشد؟ بود، البته که بود. راستش اگر در آن تابستان عاشق آن دختربچهی اولی نمیشدم، هرگز لولیتایی در میان نبود. در آن قلمروی شاهزادگی کنار دریا. آه…کی؟ سالها پیش از آن که لولیتا به دنیا بیاید. به اندازهی سالهای عمر من در آن تابستان…یک آدمکش همیشه میتواند شیوهی نگارشش خیالانگیز باشد.
خانمها و آقایان هیئت منصفهی دادگاه، سند شمارهی یک همانیست که حسودی فرشتههای بالدار، فرشتههای در اشتباه و سادهی درگاه، را بر انگیخت. به این خسکهای درهمتنیده نگاه کن…
■ لولیتا
• ولادیمیر ناباکوف
• ترجمه اکرم پدرامنیا
• نشر زریاب
◄ یکی از چند اقتباس سینمایی از کتاب لولیتا، که در سال ۱۹۹۷ ساخته شده، به کارگردانی آدریان لین با بازی جرمی آیرنز:
◄ اقتباس سینمایی سال ۱۹۶۲ از کتاب لولیتا، اثر ناباکوف، به کارگردانی استنلی کوبریک و با بازی جیمز میسون: