خب پس. دلتان قصه میخواهد. باشد، برایتان تعریف میکنم. اما فقط یکی. پس بهانه نگیرید! پری دیروقت است. فردا سفری طولانی در پیش داریم. امشب باید خوب بخوابی. عبدالله، تو هم. پسرم، حالا که من و خواهرت بار و بندیل سفر را بستهایم، دلگرمیام فقط به تو است. مادرت را به تو میسپارم. خب، این هم از داستانمان. گوش کنید، هردوتان خوب گوش کنید و میان حرفهایم نپرید. یکی بود، ادامه ...