پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘ژرژ سیمنون’

اتومبیل آبپاش در حالی که از لابه‌لای فرچه‌ی غلتک‌مانند خود روی آسفالت آب می‌پاشید، از خیابان گذشت. سطح خیابان تیره شد. یک سگ زردرنگ و درشت‌هیکل کنار خیابان نشسته بود و خودش را لیس می‌زد. پیرمرد نیم‌تنه‌ای روشن و تقریبا سفیدرنگ پوشیده بود که آدم را یاد لباس‌های مناطق حاره می‌انداخت و کلاهی حصیری بر سر داشت. گویی همه‌چیز بر اساس تقدیر الهی پیش می‌رفت. گرما در اطراف برج‌های کلیسای   ادامه ...

انتشارات فکر روز پریسا رضایی (مترجم) ژرژ سیمنون کتاب غیرایرانی