پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘رومن رولان’

همهمهء رود از پشت خانه به گوش می‌رسد. باران از صبح زود به پنجره‌ها می‌خورَد. آب از گوشه‌های ترک‌دار شیشه‌ها پایین می‌ریزد. روشنایی روز به تیرگی می‌گراید و اتاق نیم‌گرم و بدبو است. نوزاد در گهواره‌اش دست و پا می‌زند. با آن که پدربزرگ کفش‌های چوبی‌اش را دمِ در کنده است، تخته‌های کف اتاق زیر پای او ترق تروق می‌کند و بچه به نق و نق می‌افتد. مادرش روی گهوارهء   ادامه ...

رومن رولان کتاب غیرایرانی محمد مجلسی (مترجم) نشر دنیای نو

پی‌یر شتابزده سوار مترو شد. همه خشن و عصبی بودند. در حالیکه میان تودهء بهم فشردهء افراد، نزدیک در خروجی ایستاده بود و هوای سنیگینی راکه از دهان آنها خارج می‌شد استنشاق می‌کرد، بدون آنکه چیزی ببیند به سقف‌های تیره و غرانی می‌نگریست که دو مردمک نورانی قطار روی آنها می‌لغزیدند و پیش می‌رفتند. روح پی‌یر نیز دستخوش همان تیرگی‌ها و روشنایی‌های ناخوشایند و مرتعش بود. یقهء بارانیش را بالا   ادامه ...

رومن رولان سیروس سعیدی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر مزدک