آلکسی فیودوروویچ کارامازوف سومین پسر فیودور پاولوویچ کارامازوف -از زمینداران شهرستان ما- بود. این زمیندار که در دوران خودش سرشناس بود، هنوز هم که هنوز است یادش را زنده نگه داشتهایم و دلیلش نیز مرگ مصیبتبار و اسرارآمیز اوست که سیزده سال پیش روی داد و در جای خود به آن خواهم پرداخت. در حال، همین قدر میگویم که این، به قول ما، زمیندار-که تو بگو یک روز از عمرش ادامه ...
پنجره باز بود. دستهی گل لاله و رز بر زمینهء آسمان آبی و نور تابستانی، تابلوهای ماتیس را به خاطرش میآورد و حتّی به نظر میرسید گلبرگهای زردی که بر چهارچوب پنجره افتادهاند، به ظرافت از قلمموی استادی بزرگ تراویدهاند. لیدی ال از رنگ زرد بیزار بود و تعجب میکرد که چهگونه این گلها به آن گلدان دوره مینگ راه یافتهاند. روزگاری گذاشتن هیچ دسته گلی در خانه، بیاجازه و ادامه ...
این آنائیس نین بود که مرا به کنراد موریکان معرفی کرد. روزی از روزهای آخر سال ۱۹۳۶ موریکان را، به محل کار من در ویلا سورا آورد. نخستین برداشت من چندان خوشایند نبود. بهنظرم ملول و ملانقطی و یکدنده و خودمدار آمد. از سر و رویش فلاکت میبارید. دیروقت روز بود که وارد شد و پس از مختصری گپ زدن، برای شام خوردن، به رستوران کوچکی در خیابان اورلئان رفتیم. ادامه ...