پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘صالح حسینی (مترجم)’

خانم رمزی گفت: «آره، البته، اگر فردا هوا خوب باشد»، و افزود: «ولی خروسخوان باید پاشوی.»این کلمات شادی فراوانی در پسرش برانگیخت، گویی ترتیب همه‌چیز را داده بودند و سفر مقدر بود که پیش بیاید و معجزه‌ای که انگار سالهای درازی در آرزویش بود، پس از یک شب تاریکی و یک روز قایق‌سواری به وقوع می‌پیوست. چون جیمز رمزی حتی در شش سالگی به آن قبیلهء بزرگی تعلق داشت که   ادامه ...

انتشارات نیلوفر صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی ویرجینیا وولف

آلکسی فیودوروویچ کارامازوف سومین پسر فیودور پاولوویچ کارامازوف -از زمینداران شهرستان ما- بود. این زمیندار که در دوران خودش سرشناس بود، هنوز هم که هنوز است یادش را زنده نگه داشته‌ایم و دلیلش نیز مرگ مصیبت‌بار و اسرارآمیز اوست که سیزده سال پیش روی داد و در جای خود به آن خواهم پرداخت. در حال، همین قدر می‌گویم که این، به قول ما، زمیندار-که تو بگو یک روز از عمرش   ادامه ...

انتشارات ناهید صالح حسینی (مترجم) فیودور داستایفسکی کتاب غیرایرانی

به درونم نظر می‌افکنم و به خود می‌لرزم. نیاکانم از جانب پدری برروی آب دزدان دریایی خونخوار بودند، و در خشکی جنگاور. نه ترسی از خدا داشتند و نه از انسان. از جانب مادری، نیاکانم کشت‌کاران پاک‌نهادی بودند که تمام روز را با صداقت برروی خاک خم می‌شدند، بذر می‌پاشیدند، با اعتماد منتظر باران و خورشید می‌ماندند، می‌درویدند، و به هنگام عصر بر سکوی درگاهی خانه‌شان می‌نشستند، بازوانشان را بغل   ادامه ...

انتشارات نیلوفر صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی نیکوس کازانتزاکیس

قایق کرانه‌پیمای «نلی»، بی آنکه جنبشی در بادبانهایش پدید آید، به لنگرگاه آمد و آرام گرفت. مد آب فرو نشسته بود، باد هم کمابیش آرام بود، و قایق که مسیر رودخانه را در پیش داشت، تنها راهش این بود که دوری بزند و آنقدر بماند که آب بالا بیاید. دریارس رود تایمز مانند آغاز آبراه بی‌انتهایی در برابر ما گسترده بود.در دیدرس آب، دریا و آسمان بی هیچ واسطه‌ای به   ادامه ...

انتشارات نیلوفر جوزف کنراد صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی

روزی آفتابی و سرد در ماه آوریل بود و ساعت‌ها زنگ ساعت سیزده را می‌نواختند. وینستون اسمیت، که در تلاش گریز از دست سرمای بی‌پیر چانه در گریبان فرو برده بود، به سرعت از لای درهای شیشه‌ای عمارت بزرگ پیروزی به درون رفت. با این حال، سرعتش آن اندازه نبود که مانع ورود انبوه خاک شنی به داخل شود. سرسرا بوی کلم پخته و پادری نخ‌نمای کهنه می‌داد در یک   ادامه ...

انتشارات نیلوفر جورج اورول صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی

نسیمی خنک و بهشتی سراسر وجودش را فرا گرفت. بالا، آسمان ستاره باران شده بود. پائین بر روی زمین، سنگها که از حرارت سوزان روز گر گرفته بودند، هنوز هرم داشتند. آسمان و زمین آرام و دلنواز بودند و آکنده از سکوت عمیق شب آواهای بی زمان، ساکت تر از خود سکوت. هوا تاریک بود. احتمالا نیمه شب بود. دیدگان خدا، ماه و خورشید، بسته بود و در خواب بود.   ادامه ...

انتشارات نیلوفر صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی نیکوس کازانتزاکیس

اسحاق مکازلین، عمو اسو، که حالا سنش متجاوز از هفتاد و نزدیک به هشتاد بود و بیش از این را دیگر قبول نداشت، بیوه مردی بود و عموی نیمی از مردم ولایت بود و پدر هیچکس نبود. و این چیزی نبود که خودش در آن دستی داشته باشد یا اینکه آن را دیده باشد. کار، کار نوه عمه اش مکازلین ادموندز بود. این نوه عمه با اینکه نسبت به خانواده   ادامه ...

انتشارات نیلوفر صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی ویلیام فاکنر