اولین معشوقم دندانهای زردی دارد. در چشمهای دوساله، دو سال و نیمهء من وارد شده از مردمک چشمهایم تا درون قلب دختر بچگانهام لغزیده و آنجا سوراخش، آشیانهاش،کنامش را ساخته است. الان هم که دارم با شما حرف میزنم هنوز آنجاست. هیچ کس نتوانسته است جای او را بگیرد. هیچکس نتوانسته به این ژرفی در وجودم نفوذ کند. من زندگی عاشقانهام را از دوسالگی با مغرورترین عاشقهای دنیا آغاز کردهام: ادامه ...
هنگامی که از دروازه رم، واقع در جنوب شهر، از پلاسان خارج میشویم، در سمت راست راه نیس، پس از اولین خانههای حومه، زمین بایری دیده میشود که در آن ناحیه به میدان سن میتر معروف شده است. میدان سن میتر چهارگوشهء درازی است که وسعتی دارد و در امتداد پیادهرو، این راه گسترده است و نواری از علفهای لگدمالشده پیادهرو آن را از جاده جدا میسازد. یک سوی آن، ادامه ...
ژیل دوفرن میگوید، «پاییز… معرکهای است»، همه حرفش را تصدیق میکنند، لبخند میزنند، آسمان آبی تیره گرمایی تابستانی را بر سرشان فرو میپاشد. -من از دیگران چه کم دارم؟- نگاهشان را با تصویر فوقالعاده زیبایی که در مجلههای پلزیردوفرانس و ووتر مزون چاپ شده است نوازش میدهند: مزرعهای که آن را بزخری کردهایند – البته، بزی چاق و چله = و ژان شارل بابت بازسازی و تزئینش بقدر قیمت صد ادامه ...
در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد. حرکتی در کهکشانها که وقوع آن میباید مدت درازی به طول میانجامید در یک میلیونیوم ثانیه روی داد. در رصدخانه کیپهاتی، ستارهشناس جوانی مبهوت و درمانده بر جای خود نشسته بود چرا که تنها یک لحظه در روشن کردن دوربینی که ممکن بود بتواند از آن پدیده منحصر به فرد عکسبرداری کند درنگ کرده بود. پدیدهای که از درهم شکستن ذرات معلق ادامه ...