پنج سطر

از هر کتاب

نارتسیس و گلدموند (نرگس و زرین‌دهن)

در جلو طاقهای قوسی گرد رواق دیر ماریا برون، که برروی ستونهای مضاعف کوچکی برپا بود، درست در کنار جاده، درخت شاه‌بلوطی قد برافراشته بود. این درخت، فرزندی غریب و تک‌افتاده از سرزمینهای جنوب بود، که زایری رومی، به روزگار قدیم، با خود آورده بود. شاه‌بلوطی اصیل بود، تنه‌ای استوار داشت، و چتر مدوّر شاخ و برگ خود را به مهر، بر فراز جاده می‌گسترد و بادها را به تنفسی عمیق، تا دل خویش در می‌کشید. بهاران که همه چیز، در اطرافیش سبز می‌شد، و حتی درختان گردوی دیر، پوششی سرخ از برگهای جوان به تن می‌کردند، این درخت، مدتی، همچنان عریان می‌ماند و وقتی شبها به غایت کوتاه می‌شد، پرتو رنگ پریده سبز و سفید شکوفه‌های بیگانه‌وار خود را، که بوی تندش احساسی از زنهار با خود داشت و دل را از نگرانی می‌فشرد، از میان توده‌های کوچک برگ‌های خود بیرون می‌داد و در ماه اکتبر، آن زمان که محصول میوه ورزان برداشته شده بود، و باد خزان سر می‌کرد…

■ نارتسیس و گلدموند (نرگس و زرین‌دهن)

هرمان هسه
• ترجمه: سروش حبیبی
• انتشارات رز

طراحی گرافیک مهدی محجوب
انتشارات رز, سروش حبیبی (مترجم), کتاب غیرایرانی, هرمان هسه