پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘جوزف کنراد’

آقای ورلاک بامدادان که بیرون می‌رفت دکان خود را اسما به برادر زنش می‌سپرد. این کار شدنی بود، چرا که در هر موقع روز چندان داد و ستدی نمی‌شد، و در عمل پیش از فرارسیدن شامگاه هیچ داد و ستدی نبود. آقای ورلاک چندان در بند داد و ستد ظاهری خود نبود و از اینها بالاتر زنش به برادر زنش سرپرستی می‌کرد. دکان کوچک بود، و همچنان بود منزل. این   ادامه ...

انتشارات بزرگمهر پرویز داریوش (مترجم) جوزف کنراد کتاب غیرایرانی

قایق کرانه‌پیمای «نلی»، بی آنکه جنبشی در بادبانهایش پدید آید، به لنگرگاه آمد و آرام گرفت. مد آب فرو نشسته بود، باد هم کمابیش آرام بود، و قایق که مسیر رودخانه را در پیش داشت، تنها راهش این بود که دوری بزند و آنقدر بماند که آب بالا بیاید. دریارس رود تایمز مانند آغاز آبراه بی‌انتهایی در برابر ما گسترده بود.در دیدرس آب، دریا و آسمان بی هیچ واسطه‌ای به   ادامه ...

انتشارات نیلوفر جوزف کنراد صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی