پنج سطر

از هر کتاب

Archive for آبان, ۱۳۹۷

زمستان یکی از سالهای ۷۰ و فردای عید «نیکلای مقدس« بود. جشنی در کلیسای بخش برگزار شده بود و بازرگانان معتبری مانند « واسیلی آندره‌ایچ برخونوف»، عضو اتحادیهء دوّم، نمی‌توانست در آن حضور نداشته باشد. می‌بایست به کلیسا می‌رفت، چون مسئول آنجا بود و لازم بود در خانهء خود ضیافتی بدهد و از دوستان و خویشان پذیرایی کند. اما دیگر آخرین میمهانان نیز رفته بودند و واسیلی آندره‌ایچ در دَم   ادامه ...

کتاب غیرایرانی لئو تولستوی مهران محبوبی (مترجم) نشر ارغنون

در حوالی یکی از روزهای بسیار سرد ماه فوریه، در اطاق بسیار مرتب غذاخوری یکی از خانه‌های شهر ب از استان کینتکی آمریکای شمالی، دو نفر نشسته و سرگرم صبحت مفصلی بودند که گاهی سرکشیدن جامهای شراب آنرا قطع مینمود. یکی از آنها کوتاه‌قد و قوی بنیه بود و شکل خشنی داشت. علاماتی که در چهره‌اش نقش بسته بود دلالت بر پستی نسب و عدم شرافت خانواده‌اش میکرده انگشتانش را   ادامه ...

انتشارات مجله ماه نو کتاب غیرایرانی محمدعلی خلیلی (مترجم) هریت بیچر استو

پدرم یازده سال پیش از دنیا رفت. در آن زمان من چهار سال بیش‌تر نداشتم و در خواب هم نمی‌دیدم که روزی بتوانم دوباره با او ارتباط برقرار کنم. اما حالا قرار است هردو با هم کتابی بنویسیم. این…ها اولین سطرحهی این کتابند که من به تنهایی به روی کاغذ می‌آورم اما به زودی پدرم نیز مرا همراهی می‌کند. زیرا او حرف‌های بیش‌تری برای گفتن دارد. نمی‌دانم که در دنیای   ادامه ...

کتاب غیرایرانی کتابسرای تندیس مهوش خرمی‌پور (مترجم) یوستین گاردر

گذشته‌شب در رویا میدیدم که به «ماندرلی» برمیگردم و مقابل نرده مشرف به خیابان بزرگ سراپا ایستاده‌ام، ولی مثل این بود که ورود برای من ممنوع بود، زیرا نرده با قفل بسته شده بود، دربارن را صدا کردم، کسی بمن جواب نداد، وقتی از فاصله میله‌های زنگ‌زده نگاه میکردم اطاق دربان هم خالی و ساکت بود. هیچ دودی از لوله بخاری برنمیخاست و پنجره‌های کوچک هم نشان میداد که خانه   ادامه ...

انتشارات مهتاب و عرفان دافنه دوموریه عنایت شکیباپور (مترجم) کتاب غیرایرانی

ترلکوفسکی در آستانه‌ی بیرون انداخته‌شدن از خانه‌اش بود که دوستش سایمن آدرس یک آپارتمان خالی را در خیابان پیرنه به او داد. ترلکوفسکی به دیدن آپارتمان رفت. سرایدار، که زنی بدخلق بود، ابتدا از نشان‌دادن آپارتمان خودداری می‌کرد، اما یک اسکناس هزار فرانکی نظرش را تغییر داد. بعد هم با همان قیافه‌ی قهرآمیز گفت «دنبال من بیایید.» ترلکوفسکی مردی سی و چند ساله، متین و مودب بود که در زندگی   ادامه ...

رولان توپور کتاب غیرایرانی کورش سلیم‌زاده (مترجم) نشر چشمه