پنج سطر

از هر کتاب

Archive for خرداد, ۱۴۰۰

جلوی میز کوچک قهوه‌ای رنگ مخصوص ریش تراشی ایستاد، فرچه‌اش را توی پیاله‌ای با طرح گل‌های آبی که روی میز گردی قرار داشت، چرخاند، کمی آب گرم از یک پارچ مسی در آن ریخت، و بعد کف صابون را به صورت خود مالید و تیغ دسته آبنوسی را که به خوبی تیز کرده بود، بیرون کشید. تراشیدن ریش برای چارلز داروین ۲۲ ساله، مطبوع و نه چندان دشوار بود، چون   ادامه ...

انتشارات مروارید ایروینگ استون کتاب غیرایرانی محمود بهزاد (مترجم)

اینک، پدر و دختر در کنار یکدیگرند. پدر سفیدرو، خوش‌قیافه و خنده‌رو، دختر بدقواره کک مکی و ترسو. پدر مردی آراسته و غیررسمی است. جوراب‌های ساقه بلندش پرچین و شکن است و کلاه‌گیسش یک‌وری است. دختر درون بالاتنهء دخترانهء ارغوانی رنگی که رنگ و روی پریدهء مومی‌شکل چهره‌اش را برجسته‌تر می‌کند، محبوس شده است. دخترک، پدرش را که خم شده است تا جوراب‌های ساقه‌بلند سفیدش را روی ساق پاهایش تنظیم   ادامه ...

داسیا مارینی کتاب غیرایرانی محمدجواد فیروزی (مترجم) نشر چشمه

اگر به خاطر دختری به نام بتی رایان نبود هرگز به یونان نمی‌رفتم. در پاریس او با من در یک خانه زندگی می‌کرد. یک شب در حالی که لیوانی شراب سفید پیش رویمان بود، از تجربه‌های سفرش به دور دنیا برایم گفت. من همیشه با دقت زیاد به او گوش می‌دادم، نه تنها از آن رو که تجربه‌های غریبی داشت، بلکه هرگاه از سیاحت‌هایش حرف می‌زد انگار که آنها را   ادامه ...

انتشارات فکر روز غلامرضا خواجه‌پور (مترجم) کتاب غیرایرانی هنری میلر

آدورا کتابچه را بست و جلدش را دوباره نگاه کرد. اول که آن را از میان ده‌ها کتابی که هرروز روی میزش جمع می‌شد برداشت، فکرش را هم نمی‌کرد که این کتابچه‌ی پنجاه شصت صفحه‌ای فتوکپی رنگ و رو رفته زندگی‌اش را به هم بریزد. از دوازده سال پیش کارش همین بود که کتاب‌های زیادی را ببیند و برچسب رویشان بچسباند که «در بنرامه‌ی کار انتشارات قرار ندارد» و مرخصشان   ادامه ...

آرش حجازی انتشارات کاروان کتاب ایرانی

پنجشنبه، دهم سپتامبر سال ۱۹۹۲ ساعت ۸ بعد از ظهر هواپیمای جت ۷۲۷ در دریایی از ستون‌های ابر که مانند یک غول نقره‌ای پوشیده از پر آن را در بر گفته بود گم می‌شد. صدای نگران خلبان از پشت بلندگو شنیده می‌شد. – خانم کامرون، آیا کمبرند ایمنی‌اتان بسته است؟ هیچ جوابی شنیده نشد. – خانم کامرون… خانم کامرون… خانم کامرون از روءیایی عمیق بیرون آمد و جواب داد: –   ادامه ...

انتشارات کوشش سیدنی شلدون شرف‌الدین شرفی (مترجم) کتاب غیرایرانی

سال‌ها گذشت، به من گفتند که جستجوی آن‌ها بی‌حاصل بوده و کمترین نشانی از موجود زنده یا مرده در آنجا نیافتند. خشم و کینه و به اعتقاد من هراسی که آن‌ها را تا سرحد دیوانگی کشانده بود موجب شد که بالاخره بتوانند بدرون آن دیوارهای متروک که سالیان متمادی موجب ترس و دوری مردم شده بود راه یابند و در آنجا سکوت و خاموشی مطلق را احساس کنند. دیدن سرداب‌های   ادامه ...

انتشارات اکباتان دافنه دوموریه فریدون حاجتی (مترجم) کتاب غیرایرانی

کمتر از یک ساعت قبل از این که اتومبیلی با سرعت بالای پنجاه مایل در ساعت به کِیسی مارشال بکوبد، او را چندمتر به هوا پرتاب کند و تقریبا همه استخوان‌های بدنش را بشکند، او در سالن مجلل ساوت وارک یکی از گران‌ترین رستوران‌های فیلادلفیا نشسته و با دو دوست صمیمی‌شا به باغ زیبا و پرگل جلوی رستوران نگاه می‌کرد. کِیسی فکر می‌کرد هوای ماه مارچ که به طور غیرطبیعی   ادامه ...

الگا کیایی (مترجم) انتشارات شادان جوی فیلدینگ کتاب غیرایرانی

«در آن شهر، تمام مردم داستان مروارید بسیار درشتی را برای یکدیگر نقل می‌کنند. این داستان شامل ماجرای پیداشدن این مروارید و از بین رفتن مجدد آن، و حای شرح زندگانی «کینو» صیاد مروارید و زنش «ژوانا» و بچه شیرخوارش «کویوتیتو» می‌باشد. چون سرگذشت دهان به دهان نقل می‌شد، با خاطرات تمام مردم آمیخته شده است و مانند تمام داستانهای باستانی که در ذهن مردم باقی می‌ماند، در آن جز   ادامه ...

جان اشتاین بک سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی محمدجعفر محجوب (مترجم)

صدای ترمز اتوبوس مدرسه آمد. بعد قیژِ در فلی حیاط و صدای دویدن روی راه‌باریکه‌ی وسط چمن. لازم نبود به ساعت دیواری آشپزخانه نگاه کنم. چهار و ربع بعد از ظهر بود. درِ خانه که باز شد دست کشیدم به پیشبندم و د اد زدم «روپوش درآوردن، دست و رو شستن. کیف پرت نمی‌کنیم وسط راهرو.» جعبه‌ی دستمال کاغذی را سُراندم وسط میز و چرخیدم طرف یخچال شیر در بیاورم   ادامه ...

زویا پیرزاد کتاب ایرانی نشر مرکز