پنج سطر

از هر کتاب

بایگانی برای ‘کتاب غیرایرانی’

سال‌ها گذشت، به من گفتند که جستجوی آن‌ها بی‌حاصل بوده و کمترین نشانی از موجود زنده یا مرده در آنجا نیافتند. خشم و کینه و به اعتقاد من هراسی که آن‌ها را تا سرحد دیوانگی کشانده بود موجب شد که بالاخره بتوانند بدرون آن دیوارهای متروک که سالیان متمادی موجب ترس و دوری مردم شده بود راه یابند و در آنجا سکوت و خاموشی مطلق را احساس کنند. دیدن سرداب‌های   ادامه ...

انتشارات اکباتان دافنه دوموریه فریدون حاجتی (مترجم) کتاب غیرایرانی

کمتر از یک ساعت قبل از این که اتومبیلی با سرعت بالای پنجاه مایل در ساعت به کِیسی مارشال بکوبد، او را چندمتر به هوا پرتاب کند و تقریبا همه استخوان‌های بدنش را بشکند، او در سالن مجلل ساوت وارک یکی از گران‌ترین رستوران‌های فیلادلفیا نشسته و با دو دوست صمیمی‌شا به باغ زیبا و پرگل جلوی رستوران نگاه می‌کرد. کِیسی فکر می‌کرد هوای ماه مارچ که به طور غیرطبیعی   ادامه ...

الگا کیایی (مترجم) انتشارات شادان جوی فیلدینگ کتاب غیرایرانی

«در آن شهر، تمام مردم داستان مروارید بسیار درشتی را برای یکدیگر نقل می‌کنند. این داستان شامل ماجرای پیداشدن این مروارید و از بین رفتن مجدد آن، و حای شرح زندگانی «کینو» صیاد مروارید و زنش «ژوانا» و بچه شیرخوارش «کویوتیتو» می‌باشد. چون سرگذشت دهان به دهان نقل می‌شد، با خاطرات تمام مردم آمیخته شده است و مانند تمام داستانهای باستانی که در ذهن مردم باقی می‌ماند، در آن جز   ادامه ...

جان اشتاین بک سازمان کتابهای جیبی کتاب غیرایرانی محمدجعفر محجوب (مترجم)

البته من هم رازهایی داریم . همه آدمها رازهایی دارند . کاملا طبیعی است . منظورم رازهای مهم و خانمان برانداز نیست ، مثلا اینکه رییس جمهور خیال دارد ژاپن را بمباران کند یا فقط ویل اسمیت می تواند دنیا را نجات دهد ، بلکه رازهای عادی و پیش پا افتاده ی رومزه است . به عنوان مثال ، چند نمونه از رازهای جوراجوری که به ذهنم رسیده از این   ادامه ...

سوفی کینزلا کتاب غیرایرانی

به نظر هر سه نفرشان، خریدن این اسب، حتی اگر فقط به این درد می‌خورد که پول سیگار ژوزف را درآورد فکر خوبی بود. اول کار فقط به فکرش افتاده بودند، همین ثابت می‌کرد که هنوز می‌توانند فکر کنند. از آن پس، با وجود این اسب کم‌تر خود را تنها احساس کرده بودند. چون اسب دست کم می‌توانست آن‌ها را با دنیای خارج ربط دهد و قادرشان می‌ساخت ا این   ادامه ...

انتشارات ققنوس پرویز شهدی (مترجم) کتاب غیرایرانی مارگریت دوراس

روی شیشه مات و مشجرِ در، با حروف سیاه خاکخورده و دون دون شده، کلمات «فیلیپ مارلو… کارآگاه خصوصی» نقش بسته. یک درِ دفتر منطقا زهوار در رفته است، ته یک کریدور منطقا زهوار در رفته، در یک ساختمان تجاری که در دورانی که مستراحهای تمام آجر و بتونی وارد تمدن آمریکا شده بود، آلامد و شیک بود. در بسته است، اما در دیگری هست با همین اوصاف، که قفل   ادامه ...

اسماعیل فصیح (مترجم) ریموند چندلر کتاب غیرایرانی نشر سیمرغ

اتومبیل آبپاش در حالی که از لابه‌لای فرچه‌ی غلتک‌مانند خود روی آسفالت آب می‌پاشید، از خیابان گذشت. سطح خیابان تیره شد. یک سگ زردرنگ و درشت‌هیکل کنار خیابان نشسته بود و خودش را لیس می‌زد. پیرمرد نیم‌تنه‌ای روشن و تقریبا سفیدرنگ پوشیده بود که آدم را یاد لباس‌های مناطق حاره می‌انداخت و کلاهی حصیری بر سر داشت. گویی همه‌چیز بر اساس تقدیر الهی پیش می‌رفت. گرما در اطراف برج‌های کلیسای   ادامه ...

انتشارات فکر روز پریسا رضایی (مترجم) ژرژ سیمنون کتاب غیرایرانی

برف که باریدن آن از سه روز پیش لحظه‌ای قطع نشده است، جاده‌ها را بسته. از این رو نتوانستم به ر… دهکده‌ای که در کلیسای آن پانزده سال است که مطابق عادت همه‌ساله، ماهی دوبار بطور مرتب مراسم مذهبی اجرا می‌کنم، سری بزنم. امروز صبح تعداد مومنانی که در کلیسای «لابروین» گرد آمدند، از سی نفر تجاوز نمی‌کرد. از این بیکاری و فرصتی که راه‌بندان و توقف اجباری در کلیسا،   ادامه ...

آندره ژید علی‌اصغر سعیدی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر گفتار

در دوسوی رود یخ‌بسته، جنگل وسیع پرکاج با حالتی مرموز وجود داشت. بادی تند لباس برفی شاخساران کاج را تکانده بود و در اینموقع آنها در زیر تیغک‌های آفتاب رنگ‌باخته که میرفت تا به غروب بنشیند سیاه و افسرده به نظر میرسیدند. چنان می‌نمود که از وحشت و غم بیکدیگر تکیه میکردند. زمین این جنگل همچون بیابانی که جنبنده‌ای در آن وجود نداشت بیابانی چنان سرد و خاموش که آدمی   ادامه ...

انتشارات زرین جک لندن داریوش شاهین (مترجم) کتاب غیرایرانی

وقتی که برادرم جیم تقریبا سیزده‌ساله بود، دستش از ناحیه آرنج به سختی شکست. هنگامی که دستش معالجه شد و ترسش از اینکه دیگر هیچ‌وقت نتواند فوتبال بازی کند تخفیف پیدا کرد، به ندرت به این حادثه فکر می‌کرد. بازوی چپش اندکی از بازوی راست کوتاه‌تر بود. وقتی که می‌ایستاد یا راه می‌رفت، پشت دست چپش زاویهء قائمه‌ای با تنش تشکیل می‌داد و شستش موازی رانش قرار می‌گرفت. همین قدر   ادامه ...

انتشارات امیرکبیر فخرالدین میررمضانی (مترجم) کتاب غیرایرانی هارپر لی