پنج سطر

از هر کتاب

Archive for دی, ۱۳۹۶

نسیمی خنک و بهشتی سراسر وجودش را فرا گرفت. بالا، آسمان ستاره باران شده بود. پائین بر روی زمین، سنگها که از حرارت سوزان روز گر گرفته بودند، هنوز هرم داشتند. آسمان و زمین آرام و دلنواز بودند و آکنده از سکوت عمیق شب آواهای بی زمان، ساکت تر از خود سکوت. هوا تاریک بود. احتمالا نیمه شب بود. دیدگان خدا، ماه و خورشید، بسته بود و در خواب بود.   ادامه ...

انتشارات نیلوفر صالح حسینی (مترجم) کتاب غیرایرانی نیکوس کازانتزاکیس

«لوئی سیزدهم» همیشه فکر می‌کرد که خودش از بهترین شمشیربازان کشورش است. اغلب از او می‌شنیدند که می‌گفت: – اگه دوستی داشتم که قصد دوئل داشت بهش پیشنهاد می‌کردم که اول منو و بعد هم «ترویله» و یا شاید اول اونو انتخاب بکنه. از بین دوستان شاه، ترویله یکی از نزدیکترین و وفادارترین آنها بود. در آن روزها، واقعا ضروری بود که شاه به وسیله افراد قابل اعتمادی چون ترویله،   ادامه ...

الکساندر دوما (پدر) پ. سیروان (مترجم) سازمان کتابهای طلایی کتاب غیرایرانی

در دهی از ایالت مانش نجیب‌زاده ای می‌زیست به نام کیژادا. این شخص، در خانهء خود کدبانوئی داشت که سنش از چهل گذشته بود و دختر خواهری داشت که هنوز پا به بیستمین بهار عمر نگذاشته بود. این نجیب زادهء لاغر و بلند بالا، واله و شیدای شکار بود و بیشتر اوقات خود را به خواندن افسانه های پهلوانان می گذراند و این کار را با آنچنان شوق و لذتی   ادامه ...

پ. سیروان (مترجم) سازمان کتابهای طلایی کتاب غیرایرانی میگل سروانتس

هیچگاه هیچ داستانی را بدون نگرانی آغاز نکرده‌ام. اگر آنرا داستان قلمداد می‌کنم برای آنست که نمی دانم چه اسم دیگری باید بر آن بگذارم. داستان کوتاهی برای گفتن دارم که پایان آن نه به مرگ و نه به ازدواج ختم نمی‌شود. مرگ، به همه چیزها خاتمه می‌بخشد و بنابراین نتیجه جامعی از یک داستان است، ولی ازدواج هم به نحو بسیار مطلوبی داستان را به پایان می‌رساند و نکته   ادامه ...

انتشارات ارغوان سامرست موام عباس کرمی‌فر (مترجم) کتاب غیرایرانی

تولد من در سال وبایی اخیر بوده که از قرار معلوم ثلث جمعیت ایران را برده. مادرم درهمان موقع زایمان وبا گرفته. آمدن من همان بود و رفتن او همان. همه گفتند قدم بچه نحس بود و حالا که خودمانیم چندان بی‌حق هم نبودند. خوشبختانه پدر مهربانی داشتم که از مستوفیان بنام بود و چون دستش به دهنش می‌رسید، هرطور بود مرا بزرگ كرد و در آموزش و پرورشم كوتاهی   ادامه ...

انتشارات معرفت کتاب ایرانی محمدعلی جمالزاده

به جز ساعت بالای برج کلیسا، چند تا ساعت دیگر هم توی دهکده ما بود که همه آنها وقت را تقریبا درست نشان میدادند. یکی از این ساعتها مال پدرم بود، که روی تاقچهء اتاق نشیمن جای داشت. و پدر، هرشب، قبل از آنکه بخوابد کلید را از توی یک گلدان در می‌آورد و ساعت را کوک می کرد. سالی یک بار، ساعت ساز با اسب بارکش پیر لق لقویش   ادامه ...

انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ثریا کاظمی (مترجم) جان کریستوفر کتاب غیرایرانی

در زمانی که این تاریخ آغاز می شود ماشین چاپ استانهوپ و نوردهایی که مرکب را تقیسم میکند هنوز در چاپخانه های کوچک شهرستانها کار نمی کرد. با وجود تخصصی که آن را با چاپخانه های سربی پاریس مربوط کرده بود، در شهر آنگولم هنوز دستگاه چاپ چوبی را بکار می بردند. که اصطلاح بناله آوردن دستگاه چاپ که اینک دیگر معمول نیست از آنجا ناشی شده است. در چاپخانهء   ادامه ...

انتشارات امیرکبیر انوره دو بالزاک سعید نفیسی (مترجم) کتاب غیرایرانی

باغ با دیوارهای کاه گلی، سبز سبز، پشت به ده داده در کنار رودخانه بود و این سو دیوار نداشت و رودخانه حریم بود. باغ، باغ آلبالو و گیلاس بود. یک خانه نیمه روستایی نیمه شهری داشت با سه اتاق و یک حوض در جلو آن، پر از خزه و قورباغه. د ور تا دور حوض پر از شن‌ریزه و چند درخت بید. عکس بیدها در آب می‌افتاد و سبز   ادامه ...

شهرنوش پارسی‌پور کتاب ایرانی نشر نقره

از ونیز به ناپل می رفتیم. کشتی های ترک‌ها راهمان را بستند. ما روی هم رفته سه کشتی داشتیم، اما صف کشتیهای پارویی آن‌ها که از میان مه بیرون می‌آمد، انگار پایانی نداشت. در لحظه‌ای ترس و نگرانی بر کشتیمان سایه انداخت. پاروزنانمان که بیش‌ترشان ترک و مغربی بودند، فریاد شادی سر داده بودند. اعصابمان در هم ریخت. کشتیمان، مثل دو کشتی دیگر، دماغه‌اش را به طرف خشکی، به غرب   ادامه ...

ارسلان فصیحی (مترجم) انتشارات ققنوس اورهان پاموک کتاب غیرایرانی

متهم برخیزد ■ برخاستم. [در یک آن، گلوریا را دیدم که روی نیمکت اسکله نشسته است. گلوله تازه به شقیقه ش خورده بود. خون هنوز نجوشیده بود. نور انفجار هنوز چهره اش را روشن می کرد. همه چیز مثل چشمه ای که از سنگ بجوشد واضح می شد. کاملا یله شده بود، راحت، آن طوری که دوست داشت. فشار گلوله کمی از من برش گردانده بود. نمای کامل نیمرخش را   ادامه ...

کتاب غیرایرانی محمدعلی سپانلو (مترجم) نشر نو هوراس مک‌کوی