پنج سطر

از هر کتاب

Archive for اردیبهشت, ۱۴۰۰

البته من هم رازهایی داریم . همه آدمها رازهایی دارند . کاملا طبیعی است . منظورم رازهای مهم و خانمان برانداز نیست ، مثلا اینکه رییس جمهور خیال دارد ژاپن را بمباران کند یا فقط ویل اسمیت می تواند دنیا را نجات دهد ، بلکه رازهای عادی و پیش پا افتاده ی رومزه است . به عنوان مثال ، چند نمونه از رازهای جوراجوری که به ذهنم رسیده از این   ادامه ...

سوفی کینزلا کتاب غیرایرانی

به نظر هر سه نفرشان، خریدن این اسب، حتی اگر فقط به این درد می‌خورد که پول سیگار ژوزف را درآورد فکر خوبی بود. اول کار فقط به فکرش افتاده بودند، همین ثابت می‌کرد که هنوز می‌توانند فکر کنند. از آن پس، با وجود این اسب کم‌تر خود را تنها احساس کرده بودند. چون اسب دست کم می‌توانست آن‌ها را با دنیای خارج ربط دهد و قادرشان می‌ساخت ا این   ادامه ...

انتشارات ققنوس پرویز شهدی (مترجم) کتاب غیرایرانی مارگریت دوراس

روی شیشه مات و مشجرِ در، با حروف سیاه خاکخورده و دون دون شده، کلمات «فیلیپ مارلو… کارآگاه خصوصی» نقش بسته. یک درِ دفتر منطقا زهوار در رفته است، ته یک کریدور منطقا زهوار در رفته، در یک ساختمان تجاری که در دورانی که مستراحهای تمام آجر و بتونی وارد تمدن آمریکا شده بود، آلامد و شیک بود. در بسته است، اما در دیگری هست با همین اوصاف، که قفل   ادامه ...

اسماعیل فصیح (مترجم) ریموند چندلر کتاب غیرایرانی نشر سیمرغ

اتومبیل آبپاش در حالی که از لابه‌لای فرچه‌ی غلتک‌مانند خود روی آسفالت آب می‌پاشید، از خیابان گذشت. سطح خیابان تیره شد. یک سگ زردرنگ و درشت‌هیکل کنار خیابان نشسته بود و خودش را لیس می‌زد. پیرمرد نیم‌تنه‌ای روشن و تقریبا سفیدرنگ پوشیده بود که آدم را یاد لباس‌های مناطق حاره می‌انداخت و کلاهی حصیری بر سر داشت. گویی همه‌چیز بر اساس تقدیر الهی پیش می‌رفت. گرما در اطراف برج‌های کلیسای   ادامه ...

انتشارات فکر روز پریسا رضایی (مترجم) ژرژ سیمنون کتاب غیرایرانی

برف که باریدن آن از سه روز پیش لحظه‌ای قطع نشده است، جاده‌ها را بسته. از این رو نتوانستم به ر… دهکده‌ای که در کلیسای آن پانزده سال است که مطابق عادت همه‌ساله، ماهی دوبار بطور مرتب مراسم مذهبی اجرا می‌کنم، سری بزنم. امروز صبح تعداد مومنانی که در کلیسای «لابروین» گرد آمدند، از سی نفر تجاوز نمی‌کرد. از این بیکاری و فرصتی که راه‌بندان و توقف اجباری در کلیسا،   ادامه ...

آندره ژید علی‌اصغر سعیدی (مترجم) کتاب غیرایرانی نشر گفتار

در دوسوی رود یخ‌بسته، جنگل وسیع پرکاج با حالتی مرموز وجود داشت. بادی تند لباس برفی شاخساران کاج را تکانده بود و در اینموقع آنها در زیر تیغک‌های آفتاب رنگ‌باخته که میرفت تا به غروب بنشیند سیاه و افسرده به نظر میرسیدند. چنان می‌نمود که از وحشت و غم بیکدیگر تکیه میکردند. زمین این جنگل همچون بیابانی که جنبنده‌ای در آن وجود نداشت بیابانی چنان سرد و خاموش که آدمی   ادامه ...

انتشارات زرین جک لندن داریوش شاهین (مترجم) کتاب غیرایرانی

وقتی که برادرم جیم تقریبا سیزده‌ساله بود، دستش از ناحیه آرنج به سختی شکست. هنگامی که دستش معالجه شد و ترسش از اینکه دیگر هیچ‌وقت نتواند فوتبال بازی کند تخفیف پیدا کرد، به ندرت به این حادثه فکر می‌کرد. بازوی چپش اندکی از بازوی راست کوتاه‌تر بود. وقتی که می‌ایستاد یا راه می‌رفت، پشت دست چپش زاویهء قائمه‌ای با تنش تشکیل می‌داد و شستش موازی رانش قرار می‌گرفت. همین قدر   ادامه ...

انتشارات امیرکبیر فخرالدین میررمضانی (مترجم) کتاب غیرایرانی هارپر لی

دستهایمان را زیر بغل هم قفل کذردیم که نخوریم زمین. هر طرفی که بهروز تلو تلو میخورد مرا هم همراهش میکشید، هر طرفی که من تلو تلو میخوردم بهروز را میکشیدم. هردو مست و بی اراده میرفتیم. یک مست دیگر بمن تنه زد و دور شد. ایستادم، بهروز هم ایستاد. مرد مست دور شده بود. گفتم: «بی معرفت می‌بینه که ما داریم میریم بازم تنه میزنه.» بهروز همانطور که سرجایش   ادامه ...

بنگاه مطبوعاتی هدف زکریا هاشمی کتاب ایرانی

در یک شب خنک ماه مه، چوربجی مارکو با سر برهنه و با پیراهنی که حاشیهء آن از پوست خز بود، در حالی که افراد خانواده‌اش در دور و برش بودند، در هوای آزاد حیاط به خوردن شام مشغول بود. میز آقا، طبق معمول، در زیر داربست مو، بین حوض فواره‌ای که روز و شب آب سرد و زلالی چهچه کنان همچون نغمهء پرستو از آن می‌ریخت و شمشادهای بلند   ادامه ...

انتشارات توس ایوان وازوف کتاب غیرایرانی محمد قاضی (مترجم)